Search
Close this search box.
تازه ها
بازجویی از صدام (تخلیه اطلاعاتی رئیس جمهور)

نویسنده: جان نیکسون

مترجم: هوشنگ جیرانی  /  انتشارات: پارسه

انجامش بده

تخلیه اطلاعاتی صدام حسین کاری چالش برانگیز بود، به‌ویژه برای نخستین گروهی که این کار را می‌کرد. او به وضوح از تنگنایی که در آن گیر افتاده بود خوشنود نبود و دائماً می‌کوشید کنترل برنامه تخلیه اطلاعاتی را از دست ما بیرون بیاورد پس از چند هفته، توانستیم با صدام به تفاهم برسیم و او کم‌کم با شرایط اطرافش و همین‌طور با زندان کنار آمد. این قضیه به تیم‌های تخلیه اطلاعاتی امکان داد تا کار را بعداً شروع کنند. هنگامی که خواسته‌هایش تامین می‌شد، به شکلی فوق‌العاده آدمی صاف و صادق بود وقتی حس می‌کرد که همه چیز معلوم است یا چیزی برای پنهان کردن ندارد، خیلی راحت حرف می‌زد به عنوان مثال، او بینش جالبی درباره حزب بعث و سال‌های ابتدایی شکل‌گیری آن به دست داد. ولی ما بیشتر وقت‌مان را صرف شکافتن لایه‌های دفاعی او می‌کردیم که هدفش ایجاد مانع یا فریب ما بود، مثلاً اگر بخواهم اسم ببرم، بیشتر در حوزه‌هایی چون تاریخچه زندگی‌اش، نقض حقوق بشر و سلاح‌های کشتار جمعی.

صدام آدمی سرسخت، زیرک و دغل‌باز بود او با تیزبینی درباره طرف‌های صحبتش قضاوت می‌کرد و مدام به دنبال پیدا کردن نقطه‌ضعف حریف بود تا از پاسخ دادن طفره برود، همه هَم و غمش کنترل کردن بود – نه فقط هنگام تخلیه اطلاعاتی، بلکه همچنین زمانی که پای محافظانش، غذا، چکاپ‌های پزشکی و شرایط بازداشتش به میان می‌آمد، چون می‌خواست هر نوع تلاشی را برای مدیریت کردن خود یا به چالش کشیدن حس کنترلش پس بزند، بدون شرمساری به غرورش احترام می‌گذاشتیم و سوال‌ها را از راه‌های غیرمستقیم می‌پرسیدیم.

صدام در بیشتر بخش‌ها آدمی اهل توجه بود و این توانایی را داشت که درباره گستره وسیعی از موضوعات بحث کند. بارها پیش می‌آمد که به دشواری می‌شد دهانش را بست. عاشق حرف زدن بود، به‌ویژه در جاهایی که به خودش مربوط می‌شد ولی هنگامی که درباره مسئولیتش در قبال بدبختی عراق می‌پرسیدیم، در لاک خودش می‌رفت و نگاه‌هایی غضبناک به ما می‌انداخت، در موضوعاتی که پای متهم‌سازی یا مسئولیت شخصی‌اش در میان نبود،  حافظه‌اش می‌توانست مثال تیغِ تیز بُرا باشد. پیش می‌آمد که از او چیزی مبهم می‌پرسیدم یا عکسی از بیست و پنج سال قبل به او نشان می‌دادم و پاسخ او دقیق و با جزئیات بود. برخلاف بسیاری از زندانیان، به نظر نمی‌رسید که به طور خاص از زندانی شدنش اذیت شده باشد، شاید به علت دو سال زندانی شدنش (از 1964 تا 1966) بود یا به این دلیل که زندگی‌اش به عنوان رئیس جمهوری عرق شدیداً کنترل شده بود، به گونه‌ای که تقریباً احساس می‌کرد برایش مثل زندان است هیچ نشانه‎ای از اضطراب، اختلال، پارانویا یا توهم از خودش بروز نداد. بارها پیش می‌آمد که حتی حس‌شوخ‌طبعی‌اش گل می‌کرد و به طور ناگهانی شلیک خنده سر می‌داد تا جایی که شانه‌هایش تکان می‌خورد. اغلب سؤال‌ها را با سؤال یا در قالب حکایت پاسخ می‌داد. پاره‌ای اوقات هم این‌طور نبود و پرس‌شگر باید می‌فهمید که او چه می‌خواهد بگوید، به جای اینکه درباره پرسش‌ها توضیح دهد. بینش جهانی نداشت، گفتار و کردارش بازتابی از گذشته فقیرانه، روستایی و قبیله‌اش در تکریت بود. اما همین کاستی‌های شناخته شده، منبع فهم غریزی و عمیقش از جامعه عراق و اهرم‌های قدرت بود که برای کنترل آن کشور لازم بود.

ارزیابی اولیه از صدام حاکی از این بود که او دروغ‌گویی کهنه‌کار است.