Search
Close this search box.
تازه ها
ایران آینده از نگاه سه اندیشمند ایران امروز

هدف این گفتگوها ارزیابی مشکلات پیش روی ایران برای رسیدن به توسعه است. به گونه‌ای که بتوان مبانی توسعه را برای عموم بازتر و شفاف‌تر کرد. در گفتگوها تلاش شده تا از منظر هر شاخه، محورها تحت بررسی، تحلیل و استنتاج قرار گیرد. در ابتدا تلاش می‌شود تصویر یک کشور توسعه یافته بررسی شود و مفاهیم بومی توسعه مورد ارزیابی قرار گیرد. بحث درباره‌ی شناخت موانع موجود، همچنین بررسی تاریخی و تغییر شکل موانع کمک کرده ذهنیت تاریخی ما دقیق‌تر شود. از سوی دیگر برای توسعه نیازمند زیرساخت‌ها، نیرو و سرمایه‌ی انسانی هستیم و حتا در صورت وجود چنین امکاناتی مشکل مدیریت و اراده‌ی امور کم و بیش برجا خواهد بود. در عین حال تلاش شده به موضوع‌های فرهنگ عمومی، رفتارها و باورهای اجتماعی هم از دید فرصت و هم از دید تهدید پرداخته شود.
در این گفتگوها دکتر رضا منصوری، فیزیکدان و از نظریه‌پردازان توسعه‌ی علمی، دکتر موسا غنی‌نژاد، اقتصاددان، مسلط به تاریخ و جامعه‌شناسی ایران و دکتر حسن عشایری، روان‌شناس شرکت داشته‌اند که هر کدام از زاویه‌ای به موضوع نگریسته و مسائل را تحلیل کرده‌اند.

نقش فرهنگ در خانواده ایرانی چیست؟
دکتر عشایری:
در خانواده ایرانی ذهن یادگیرنده وجود ندارد. می‌گوید «از روزی که حاج آقا مُرد وضع ما برگشت». یعنی تصادفات، زندگی او را مشخص می‌کند. روی مسئله‌ی خانواده پژوهش شده. به خاطر شرایط تاریخی، حافظه‌ی خانواده در ارتباط با علم کار نمی‌کند و تنها مصرف می‌کند و توجیهی که برای رویدادها می‌کند، علم باور نیست. علم باوری اساساً این است که فکر کند و چراها را پاسخ دهد. من اسم وضعی را که در آنیم روزمرگی گذاشته‌ام و این سیاستی است که در روزینگی گرفتار شویم. روزمرگی در دانشگاه‌ها هم حاکم است. چرا علم‌مان رشد نمی‌کند؟ زیرا “واحدجو” داریم و دانشگاه هم “پاس ـ گاه” است! دانشجو واحد را بایست پاس کند. در چنین شرایطی علم جایگاهی ندارد. در مدرسه، هم پرسش و هم پاسخ هست. پیاژه جمله زیبایی دارد. می‌گوید اگر چیزی را به بچه یاد داده‌ام، چیز مهمی را از او گرفته‌ام؛ زیرا خود او می‌توانست به آن برسد و این سازوکار را به او یاد نداده‌ایم. جامعه نمی‌تواند چیزی را علمی ارائه بدهد: فن‌آوری را آورده؛ ولی مردم توجیه نشده‌اند و فکر واردات تجهیزات علمی را به مثابه‌ی ورود علم تلقی می‌کنند. باید نیاز را در جامعه ایجاد کرد. در آلمان وقتی فرد به ایستگاه راه آهن می‌رود، اگر کامپیوتر بلد نباشد، سه قطار می‌رود و او جا می‌ماند. بنابراین او مجبور است دوره ببیند و این اجبار است. ما هم باید این اجبار را ایجاد کنیم که فرد بتواند برای زندگی روزمره‌اش به حداقلی از دانش مسلح شود.
همان طوری که قبلاً نیز اشاره شد فرهنگ خانواده‌ی ایرانی، در حال گذر از خودمداری به طرف نوعی فردیت و شاید شهروندی و مدنیت است. هنوز فرهنگ مالکیت و مردسالاری حاکم است. متأسفانه نگرش‌های قضا و قدری برگرفته از فرهنگ دینی، این نوع تفکر را تشدید کرده و بخشی از فرهنگ سنتی در خانواده‌های در حال دگرگونی است. بازتاب اضطراب، عدم امنیت کافی و شکستن حریم خانواده را در موقعیت‌هایی در مسائلی چون طلاق، خشونت، سوء‌استفاده‌ی کاری و جنسی کودکان بیش از پیش مشاهده می‌کنیم. سازمان‌های غیردولتی که در شهرهای بزرگ به مسائل خانواده و جوانان می‌پردازند، امیدی برای ایجاد بستر فرهنگی مناسب‌تر در خانواده را نوید می‌دهند.