Search
Close this search box.
تازه ها
ریشه‌های مذهبی (صدارت) در حکومت شاه اسماعیل

صدارت در تعریف امروزین در حکم مقام نخست‌وزیری و جانشین شاه است.

این مقام از دوره‌ی تیموریان ایجاد شده بود. شاه اسماعیل برای اداره‌ی جامعه‌ای که دین و مذهب را بر آن حاکم کرده است، به فقیهی نیاز داشت تا پاسخگوی نیازهای مذهبی مردم باشد. اسماعیل کسی را به این عنوان برمی‌گزیند که با او هماهنگ‌تر و به او نزدیک‌تر باشد. صدر نقش و وظیفه‌ای داشت. نقش او برقراری ارتباط میان حکومت و عالمان دینی، و همچنین به‌عنوان پشتوانه‌ی علمی و فکری یا روحانی شاه بود و در اقداماتش او را یاری می‌داد. همین حمایت عالمان دینی از شاه موجب شد تا شاه با وجهه‌ی مذهبی بخشیدن به حکومت و حاکمیت، خود را حاکم دینی جلوه دهد و انجام هر نوع کاری را برای خود مجاز بداند و هر کار غیرمذهبی را عمل به وظایف الهی آسمانی جلوه دهد.

در نظام حکومت شاه اسماعیل مقام صدر از اهمیت ویژه‌ای برخوردار شد به دلیل اینکه: شاه به طور رسمی مذهب تشیع را مذهب رسمی حکومت اعلام کرد.

و اینکه مردمی که به این مذهب روی آوردند نیازمند به کسب آگاهی و دریافت پاسخ به پرسش‌های مذهبی‌شان بودند. با نبود منبع پاسخگو تنها عالمان دینی می‌بایست به آنان آگاهی دهند و راهنمایی‌شان کنند. همین موضوع موجب شد که از طرف صدر نمایندگانی در هر استان یا شهر باشند. صدر نمایندگانی تحت عنوان شیخ‌ الاسلام در هر استان گمارد تا پاسخگو و راه‌گشای مردم در مسایل شرعی مذهبی باشند و همچنین بر اجرای دقیق و شایسته به احکام نظارت نمایند.

به هر مقدار که سیاست شاه اسماعیل پس از نبرد چالدران تغییر می‌کرد به‌طوری که از خشونت در رفتار او کاسته می‌شد، وظیفه‌ی صدر گسترش می‌یافت و جایگاهش جدی‌تر می‌شد. چون سیاست به‌کارگیری زور جای خود را به شیوه‌ی تبلیغ و مدارا با مردم می‌داد. صدر، افزون بر آگاه‌سازی مردم و نظارت بر اجرای احکام مذهبی کارهای دیگری را بر عهده داشت از جمله: آموزش شاهزادگان، خواستگاری سلطنتی، شستن و کفن و دفن جنازه‌ی شاه.

با دور شدن از آغاز حکومت شاه اسماعیل از شور و هیجان و فداکاری و گذشت قزلباشان و کارگزاران حکومتی کاسته می‌شد و خواسته و انگیزه‌های متفاوت با گذشته در آنان رشد می‌کرد. زیاده‌خواهی و پیشی گرفتن از یکدیگر برای به دست آوردن قدرت سیاسی و ثروت‌اندوزی روزبه‌روز در آنان شدت می‌یافت، تا اندازه‌ای که از جان مایه می‌گذاشتند. برای نمونه قاضی محمد کاشی که مقام صدارت و امارت را باهم داشت، جانش را از دست داد و کشته شد.

از ویژگی‌های جریان یک شورش در جهت تغییر یک نظام حکومتی و براندازی آن، نادیده گرفتن قانون حاکم بر آن جامعه است. با به جریان انداختن یک موج خروشان خارج از قانون و قاعده، انقلاب رخ می‌دهد. هر کس انجام هر نوع کاری را برای خود مجاز می‌شمارد: در چنین شرایطی هیچ عامل کنترل‌کننده و بازدارنده‌ای وجود ندارد. اگر شورش رنگ و بوی مذهبی داشته باشد به طور کلی کسی چشم‌داشتی به بهرمند شدن از مقام و منصب و ثروت‌های دنیایی ندارد.

قزلباشان تحت فرمان شاه اسماعیل، جریانی را پیش بردند که در ظاهر رسمیت بخشیدن به مذهب تشیع بود و این که مردم را با هر روش ممکن به این مذهب درآورند.

این سربازان جان بر کف و گوش به فرمان رهبرشان، بدون اندیشه در معنا و فهم اجرای فرمان، زمام اختیارشان را از کف داده، تا حد فدا کردن جانشان به پیش رفتند. زمانی که قدرت وجود مطلقه‌ی شاه اسماعیل، در شکست ناشی از درگیری چالدوران فرو ریخت، طبیعی است حوادثی رخ دهد که نتیجه‌ی این نوع از حکومت‌های متکی به فرد است. به گونه‌ای که رفته‌رفته شعله‌های فروزان آتش احساسات سپاهیان فروکش کند و انگیزه‌ها و خروشی دیگر در آنان پا گیرد.

دست‌یابی به قدرت و مقام و تلاش در به‌دست آوردن هر چه بیشتر ثروت از منابع عمومی و ربودن گوی سبقت از یکدیگر به هر قیمت شیوه‌ی متداول آنها شد.

چون اهرم کنترل، تهدید و فشار، شخص شاه اسماعیل بود، آن هم رو به ضعف می‌رفت، و همچنین قانون که به عنوان یک عامل کنترل‌کننده و تعیین‌کننده‌ی جایگاه افراد است وجود نداشت، ضعف قدرت مستبدانه، زمینه و شرایط را برای رفتارهای فاسدانه فراهم آورد. کسانی که بر قدرت نظامی سیاسی دست داشتند گوی سبقت را می‌ربودند. بدیهی است بداخلاقی و بدرفتاری جریان یابد. امنیت در همه‌ی سطوحش به خطر  افتد. جدا شدن و جدا بودن مردم از یکدیگر جای یکپارچگی و با هم بودن را بگیرد. کارهای گروهی و یاری یکدیگر رو به سردی برود. جامعه از نظر سیاسی و اقتصادی وابسته شود و انسان‌ها در پوششی از ریاکاری فرو روند. باورهای مذهبی افراد آمیخته با سخنان نادرست، خرافات، و پندارهای خلاف حقیقت و موهومات بشود و بی‌بندوباری، رفتار عادی افراد گردد.

اگر حاکمان ناشایست در هر سطحی سرگرم برخورداری خودشان از منابع و منافع ملی باشند مردم به نوعی اسیر رفتار ستمگرانه‌ی آنان شده و گرفتار سیاست‌های نابخردانه و چپاولی‌شان می‌گردند.