Search
Close this search box.
تازه ها
نرخ بیکاری و تفاوت‌های جنسیتی

آیا از منظر بیکاری شکافی میان زنان و مردان وجود دارد؟

غالباً بیکاری را وضعیتی تعریف کرده‌اند که در آن فرد علی‌رغم جست‌وجوی فعالانه برای یافتن شغل، موفق به اخذ یک موقعیت شغلی نمی‌شود. عموماً با سنجش نرخ بیکاری می‌توان از قدرت اقتصادی یک کشور مطلع شد. نرخ بالای بیکاری (اقتصاددانان نرخ بیکاری 3 تا 4 درصد را نرخ مطلوب بیکاری می‌دانند) دال بر این است که اقتصاد یک کشور دچار مشکلات نفس‌گیری است و مردم در حوزه‌های مختلف با سختی‌ها و مصائب متعددی گریبان‌گیر هستند.

مدت‌ها دربارۀ این نکته بحث شده است که زنان در نسبت با مردان جایگاه‌ها و موقعیت‌های اندکی را در بازارهای کار جهانی اشغال کرده‌اند. بسیاری گفته‌اند که زنان علی‌رغم تحصیلات و مهارت‌ها در نسبت با مردان هم‌ردۀ خود کمتر موفق می‌شوند که به مشاغل مورد نظرشان دست یابند. حال باید ببینیم که این گفته‌ها و اظهارات تا چه حد با آمارهای جهانی تطابق دارد و آیا واقعاً تفاوت چشم‌گیری میان بیکاری زنان و مردان وجود دارد؟

بر اساس آمارهای بانک جهانی، نرخ بیکاری کل در سال 2019 عدد 4/9 بوده است. در سال گذشتۀ میلادی نرخ بیکاری مردان 4/6 و نرخ بیکاری زنان 5/4 بوده است. با توجه به این آمار در سال گذشتۀ میلادی زنان چیزی حدود 1 درصد بیشتر از مردان پدیدۀ بیکاری را در سطح جهانی تجربه کرده‌اند. با این حال نمی‌توان نسبت جنسیتی بیکاری را در تمام نقاط دنیا به همین نحو مشاهده کرد. با توجه به آمارها، این نسبت در اکثر کشورهای اروپایی وارونه است. مثلاً در آلمان، مردان نرخ بیکاری 3/8 و زنان نرخ 2/9 را در سال 2018 تجربه کرده‌اند. در آمریکای شمالی هم وضع به همین ترتیب است. آمریکا در سال 2018 با نرخ بیکاری 39 برای مردان و 3/8 برای زنان روبرو بوده است و کانادا نیز نرخ بیکاری 6/1 برای مردان و نرخ 5/5 برای زنان را تجربه کرده است. آمارها اینطور نشان می‌دهند که کشورهای کمتر توسعه‌یافته یا توسعه‌نیافته (مانند کشورهای آفریقایی) و کشورهای سنتی‌تر (مانند کشورهای اروپای جنوبی و شرقی و خاورمیانه) نرخ بیکاری بیشتری برای زنان را تجربه می‌کنند. از آن سو کشورهای توسعه‌یافته و مدرن‌تر اروپایی، آمریکای شمالی و آسیای شرقی (خصوصاً ژاپن و کرۀ جنوبی) نرخ بیکاری بیشتری را برای مردان رقم زده‌اند. فارغ از این مطالب، تفاوت کمتر از 1 درصدی نرخ بیکاری زنان و مردان در سطح بین‌المللی آنچنان معنادار و قابل‌توجه نیست که بسیاری ادعا کرده‌اند. با تغییرات فرهنگی و تغییر نسل‌ها، زنان بسیاری از مشاغل را از آن خود کرده‌اند و حال در بسیاری از کشورها این مردانند که بیش از زنان به جست‌وجوی شغل می‌پردازند و در این راه دچار شکست می‌شوند. چه بسا با ورود روبات‌ها و وسایل خودکار به مشاغل سنگینی که تا پیش از این به انحصار مردان بوده است (مشاغلی مانند رانندگی ماشین‌آلات سنگین) و با تغییرات فرهنگی و توسعه‌یافتن کشورهای آفریقا، آمریکای جنوبی و خاورمیانه، نسبت جنسیتی نرخ بیکاری نیز معکوس شود.

یکی از نکاتی که باید در بحث از بیکاری مد نظر قرار دهیم این است که در بسیاری از کشورها که در آنها نسبت جنسیتی نرخ بیکاری به نفع مردان است و زنان بیکاری بیشتری را تجربه می‌کنند، آن است که در این کشورها غالباً از مردان به عنوان نان‌آور خانه و شخصی که باید معیشت خانواده را تأمین کند یاد می‌شود. این انتظاراتی که از مردان در این کشورها وجود دارد و فشارهایی که به آنان برای اکتساب شغل وارد می‌شود ضرورتاً نرخ بیکاری را به این سمت سوق می‌دهد. در سوی مقابل، در بسیاری از کشورهایی که در آنها زنان و مردان هر دو به عنوان تأمین‌کنندگان معیشت خانوار شناخته می‌شوند و انتظارات از آنها تا حدودی برابر است، نرخ بیکاری به سمت تعادل و بعضاً به ضرر مردان کشیده می‌شود. به هر ترتیب، نرخ بیکاری نشان می‌دهد که تفاوت عظیم و شکاف عمیقی میان مردان و زنان در سطح جهانی وجود ندارد. در کشورهای پیشرفته و مدرن نسبت بیکاری برابر یا به نفع زنان است و در کشورهای در حال توسعه و سنتی این نسبت به ضرر زنان است.

 علیرضا اسکندری‌نژاد