پیش از دوره ناصرالدین شاه سیستم آموزش عمومی دولتی وجود نداشت. اساساً دولتهای پیشامدرن، آموزش را جزئی از وظایف خود نمیدانستند. با این حال خانوادههای متوسط شهری معمولاً فرزندان خود را به مکتب میفرستادند که ویژگیهایی کاملاً متفاوت از مدارس امروز داشت. البته باید توجه کرد که بیش از 95 درصد جمعیت ایران در دوره قاجار بیسواد بود. زیرا اولاً بیشتر مردم در روستاها زندگی میکردند که معمولاً مکتبی در آنجا نبود. دوماً مردم شهری هم نیاز چندانی نسبت به آموزش احساس نمیکردند زیرا داشتن سواد در شغل و زندگی روزمرهشان نقشی نداشت.
مکتب معمولاً در خانهی ملای مکتبدار یا مسجد یا دکانی در بازار تشکیل میشد. هرچند ترجیح این بود که کلاس در مسجد نباشد زیرا کودکان کم سن در مکتب بودند و امکان داشت شاگردان کوچکتر، مسجد را نجس کنند. فضای مکتب هیچ معماری خاصی نداشت و معمولاً بچهها در اتاقی با نور کم روی زمین مینشستند و چند ساعت روی کتاب و دفترشان خم میشدند.
سن شاگردان معمولاً از 4 تا 15 سال بود. کلاسها نیز معمولاً مختلط بودند. بیشتر دانشآموزان را پسران تشکیل میدادند. با این حال دختران نیز به مکتب میرفتند اما معمولاً تا قبل از 9 سالگی مکتب را ترک میکردند و در منزل، آموزشهای خانهداری میدیدند. در همان زمانِ تحصیل در مکتب نیز به دختران نوشتن آموزش داده نمیشد زیرا معتقد بودند: دختری که قلم دست بگیرد شروع به نامهنگاری با جنس مخالف میکند!
ملای مکتبدار (زن یا مرد) معمولاً تحصیلات اولیهای درحد خواندن و نوشتن و یا تحصیلات حوزوی داشت. آنها هیچ آموزش رسمی به صورت تربیت معلم ندیده بودند. زیر نظر هیچ نهادی نبوده و از دولت نیز حقوق نمیگرفتند. و بلکه والدین حقوق آنها را به صورت نقدی و یا کالایی میدادند.
مکتبهای خصوصی نیز برای کودکان اشراف وجود داشت که بهطور خاص از دوره ناصری، این مکاتب اولین تغییرات را پذیرفتند. مثلاً اقدام به استخدام معلمان خارجی، تدریس زبانهای اروپایی، استفاده از کتب و ابزار مخصوص آموزشی مثل تخته، نیمکت، کره جغرافیایی و… کردند.
مواد درسی مکتبخانهها متفاوت بود و متون درسی یکسانی در سراسر کشور وجود نداشت. مهمترین متن درسی قرآن بود. معمولاً هر دوره را با آموزش جز 30 قرآن شروع میکردند. زیرا جامعه اعتقاد داشت، آموزش قرآن در آغاز کار به فرآیند یادگیری برکت میدهد. زمان آغاز دورهها تاریخ معینی نداشت. اما اکثراً در فصلهایی که کاشت و برداشت انجام میشد، مکتب تعطیل بود زیرا کودکان جز نیروی کار خانواده به حساب میآمدند. متون کلاسیک فارسی مانند گلستان سعدی، بهارستان جامی، چهل طوطی، نصابالصبیان ابونصر فراهی و… نیز جزو کتب درسی بودند. البته تمام کتاب خوانده نمیشد و معلم بخشهایی از هرکدام را برای کلاس انتخاب میکرد.
در قرن 19 منتقدینی چون ملکم، طالبوف، آخوندزاده و دیگران یکی از انتقادات خود را متوجه متون درسی مکتبخانهها کردند زیرا فهم بسیاری از این کتابها برای کودکان دشوار بود. برخی داستانها نیز از نظر اخلاقی برای کودکان نامناسب بود. علاوه بر این آموزش مکتبخانهای شامل ریاضیات، علوم تجربی جدید، تاریخ، جغرافی و… نشده و تنها فارسی، عربی و احکام دین به کودکان آموخته میشد. در دورهی ناصری نویسندگانی اقدام به نوشتن کتابهای درسی مخصوص کودکان کردند. مثلاً رشدیه کتاب مثنوی اطفال و طالبوف کتاب احمد را نوشت.
انتقاد دیگر به نحوه تدریس و اداره کلاس در مکتب برمیگشت. بسیاری از شاگردان پس از صرف سالها در مکتب، باز هم توان خواندن و نوشتن درست را نداشتند. زیرا ملا آموزش را با الفبا شروع نمیکرد. بلکه مثلاً مینوشت: کوثر و به بچهها میگفت بخوانند کوثر. در اینجا کودک یا با هوش خود، شباهت الفبا در کلمات مختلف را تشخیص میداد و خواندن یاد میگرفت یا صرفاً ظاهر کلمه را حفظ میکرد که همیشه هم موفقیتآمیز نبود و به تنبیه بدنی کودک میانجامید. بدتر آنکه آموزش از قرآن و زبان عربی شروع میشد و دشواری فهم آن درس را برای کودک دوچندان میکرد.
تنبیهات بدنی سخت مثل فلک کردن نیز بسیاری از کودکان را از درس و علم فراری میداد. عکسهای یادگاری بسیاری از مکتبدار و شاگردان با کودکی که در حال فلک شدن است، موجود میباشد که نشان میدهد که تنبیه بدنی جزئی مقبول از فرایند آموزشی بود و از نظر والدین هم اشکالی نداشت! متجددین برای حل این مسئله پیشنهاد کردند از روشهایی چون دادن مشق اضافه یا تنظیم نمرهای به نام نمره انضباط برای اخلاق دانشآموزان استفاده شود.
در نهایت در سال 1301 (دوره احمدشاه) آییننامه مدارس منتشر شد که تأکید میکرد، همه مردم حق آموزش دارند، آموزش جز وظایف دولت و معلم حقوق بگیر دولت است، تنبیه بدنی ممنوع است، کتب درسی باید یکسان باشند، مدارس باید دارای پنجرههای بزرگ، راه پلههای نردهدار و حیاط بدون حوض (به خاطر امنیت کودکان) باشند. هرچند اجرای این بندها عملاً تا دوره پهلوی اول محقق نشد.
منابع
تاریخ کودکی در ایران/ زهرا حاتمی
ادبیات مکتبخانهای ایران/ حسن ذوالفقاری
فاطمه کاملی