(جزایر ایرانی و بحرین)
سیاست انگلستان در خاورمیانه از دورۀ قاجار همواره در حیات ایران و کشورهای همسایهاش تأثیرگذار بود. دولت پهلوی درگیر بسیاری از مشکلات حل نشده و بحرانهای سیاسی و اقتصادی به جای مانده از عصر قاجار بود که مرحله به مرحله باید در جهت حل و فصل آنها میکوشیدند.
رضاشاه برای سر و سامان دادن به اوضاع داخلی ایران به دنبال روابط بیتنش در عرصۀ بینالمللی بود. یکی از مهمترین گامها در این مسیر، رویارویی با کشور انگلستان بود که مدتها در منطقۀ خلیج فارس حضور داشت. انگلستان و ایران به دنبال یک عهدنامه همهجانبه بودند. مجموعه مذاکرات ایران و انگلیس از طرف دولت ایران توسط وزیر مالیه، وزیر امور خارجه، وزیر دربار و یا حتی شخص رضاشاه انجام میشد. با این حال چهره اصلی این مذاکرات: عبدالحسین خان تیمورتاش وزیر مقتدر دربار رضاشاه بود. هنگامی که مذاکرات در سال 1307 هـ .ش آغاز شد رژیم رضاشاه در مسیر استبدادی خود گام نهاده بود. تیمورتاش به عنوان چشم و گوش رضاشاه و شخص معتمد او با اتکا به تواناییهای خود در پیشبرد مذاکرات چهرۀ درخشانی از خود نشان داد.
نقشه رسمی ایران در سال 1340
طرف انگلیسی در این مذاکرات سر رابرت کلایو، وزیر مختار وقت انگلیس در ایران بود. ایران در تمام طول مذاکرات تلاش میکرد با استناد به سند و مدرک و با تأکید بر جزئیات پیش برود. تیمورتاش تأکید داشت که حقوق ایران در سواحل و بنادر خلیج فارس و سرزمین بحرین جزئی از خاک و مالکیت حقیقی کشور ایران شناخته شود و دولت انگلستان باید این مسئله را به رسمیت بشناسد.
دولت انگلیس طی معاهدۀ «جده» که در سال 1306ش با “عبدالعزیز بن سعود”، پادشاه عربستان به امضا رسانده بود؛ کویت، بحرین، قطر و ساحل عمان را بخشی از قلمروی عربستان خوانده بود. دولت ایران نسبت به انعقاد این معاهده واکنش نشان داد و در مقابل بحرین را جزئی از خاک ایران دانست. با این حال انگلستان ادعای مالکیت ایران بر بحرین را مورد انکار قرار داد. بحرین از چندین جهت منطقۀ بسیار با ارزشی در خلیج فارس بود. به لحاظ موقعیت استراتژیک و نظامی بسیار حائز اهمیت بود و از طرفی، بهترین مرواریدهای خلیج فارس در کرانههای بحرین به دست میآمد و در بازرگانی و تجارت بسیار ارزشمند بود. علاوه بر این بحرین در زمره سرزمینهای نفتخیز خاورمیانه بود.
اما بحرین تنها منطقۀ مورد منازعه نبود. جزایر تنب بزرگ و کوچک و ابوموسی از اوایل دوره قاجار نظر انگلستان را جلب کرده بودند. آنها با تحریک شیوخ عرب علیه حق حاکمیت ایران بر این جزایر دعویهایی مطرح کرده بودند. پس از روی کار آمدن دولت پهلوی، رضاشاه تصمیم گرفت. یک بار برای همیشه این مسئله را فیصله دهد. دولت انگلستان تلاش میکرد با ارائه اسناد و مدارک نامعتبر، مالکیت ایران را بر جزایر سه گانه مورد انکار قرار دهد. نکتۀ جالب اینجا بود که در میان همین اسناد، نامهای یافت شد که به فرمان وزیر خارجه انگلستان در تهران امضاء شده بود و در نقشهای که ضمیمه آن بود جزایر تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی و سیری جزئی از قلمرو ایران ترسیم شده بودند. دولت ایران هیچ شکی مبنی بر تملک خودش بر بحرین یا جزایر سه گانه نداشت. بنابراین همیشه گزینۀ حکمیت را مطرح میکرد. اما انگلستان هیچگاه این حکمیت را نمیپذیرفت. دولت ایران در واکنش به مواضع انگلیس اعلام کرد که هیچکدام از حکام غربی خلیجفارس را به رسمیت نمیشناسد و تمام اتباع قطر و امارات باید به عنوان تبعۀ ایران، اسناد هویتی ایرانی تهیه کنند.
یکی از مشکلات اساسی ایران، فقدان نیروی دریایی بود. ایران به جز تعدادی کشتی کوچک محلی هیچ ناوگان نظامی نداشت و بدون آن قطعاً نمیتوانست از حقوق خود در خلیج فارس در مقابل انگلستان دفاع کند. ایران تمایل داشت از برخی از جزیرهها به عنوان پایگاه نظامی استفاده کند. یکی از جزایری که به دلیل شرایط مناسب آب و هوایی و موقعیت استراتژی میتوانست به این منظور استفاده شود، جزیره هنگام بود.
موقعیت جزایر مورد منازعه در خلیج فارس
انگلستان بدون اجازه نامه کتبی تحرکاتی در خلیج فارس انجام میداد، مثلاً این که از مدتها پیش جزیره هنگام را اشغال و یک پایگاه نظامی در آنجا تأسیس کرده بود. علاوه بر این، یک انبار زغالسنگ در قشم داشت و در کرانههای شمالی خلیج فارس خطوط بیسیم راهاندازی کرده بود. با این همه ایران مایل بود پایگاه هنگام را در اختیار بگیرد. انگلستان برای مقابله با ایران چند راه پیش رو داشت: درگیری با ایران، حکمیت، تلاشهای دیپلماتیک برای حل و فصل اختلافات.
از اولین حضور انگلیسیها در خلیج فارس حدود 100 سال میگذشت، بدین وسیله آنها خود را صاحب نوعی قرارداد نانوشته میدانستند. دولت ایران از نظر حقوقی این ادعا را به رسمیت نمیشناخت. نمایندگان ایران به حق اشاره میکردند که حضور چندین ساله یک دولت بیگانه مالکیت اصلی آن را باطل نمیکند!
انگلستان هیچ برگ برندهای در این میان نداشت، بنابراین هنگام و بوسعیدو را تخلیه کرد و اینبار به بحرین رفت. انگلیسیها تلاش میکردند حتی پای جزیره سیری را به میدان اختلافات بکشند. ایران به طور توامان تلاش میکرد حاکمیت خود را بر مسقط و کویت رسمیت ببخشد. مسالۀ ترکیب جمعیتی در این مناطق برای دولت ایران بسیار حائز اهمیت بود. ترکیب جمعیت چه به لحاظ مذهبی و چه به لحاظ ملیتی تعینکننده بود چرا که سرنوشت مالکیت این مناطق را مشخص میکرد. در ایام سلطنت رضاشاه، یکی از مهمترین اصلاحاتی که در زمینه حقوقی انجام شد، الزام بهرهمندی هر ایرانی از اسناد هویتی مانند شناسنامه و گذرنامه بود. این مسئله در مناطق مورد منازعه بحرانهای جدیدی ایجاد کرده بود. پرسش اصلی این بود که آنها چه اسناد هویتی باید تهیه میکردند؟ شناسنامه ایرانی یا شناسنامه عربی؟
دولت ایران بر ایرانی بودن تبعه بحرین و جزایر سه گانه پا فشاری میکرد و به دنبال آن برای ساکنین آن مناطق شناسنامه و گذرنامه ایرانی صادر کرد. در این بازه زمانی انگلیسیها در بحرین سکونت داشتند و گمرک همچنان در اختیار آنها بود، از همین رو بازرگانان محلی و یا سایر سکنه جزیره که بنا به هر دلیلی میان سواحل ایرانی و بحرین در رفت و آمد بودند مورد آزار و اذیت قرار میگرفتند و با آنها مانند یک خارجی برخورد میشد و در ازای پرداخت مبالغ هنگفتی باید مجوز ورود دریافت میکردند
در طول مذاکرات، از آنجایی که کفۀ ترازوی اسناد حقوقی به نفع ایران سنگینی میکرد، انگلستان تلاش میکرد از مسائل انحرافی استفاده کند. مثلاً در حالیکه مذاکره در رابطه با بحرین و جزایر سهگانه بود، نماینده انگلیس اعلام میکرد حاضر است سیری را به ایران بدهد و در مقابل ایران، ابوموسی و تنبها را به شیخ شارجه واگذار کند. یکی از بحرانهای منطقه در این دوران، قاچاق کالا و اسلحه بود. دولت ایران اعلام کرد که برای مقابله با اینها، باید در جزایر نیروی نظامی مستقر داشته باشد و پس از عهدنامۀ بروکسل دیگر نیازی به حضور انگلستان برای تأمین امنیت در خلیج فارس نیست.
با این همه یکی از بزرگترین ضربهها به مذاکرات میان ایران و انگلیس حذف تیمورتاش بود. ماهیت دولت رضاشاه از سال 1307 رفته رفته تغییر کرد و اولین تأثیر خود را به روی نمایندگان ایران در جامعه ملل یعنی داور و تیمورتاش گذاشت. شاید اگر ایران ماهیت مشروطه خود را حفظ میکرد در نهایت در این مذاکرات پیروز میدان میبود.
از این پس شکایات ایران تا سال 1315ش ادامه داشت. در تمام دورۀ رضاشاه و محمدرضاشاه یکی از کانونهای بحران میان ایران و انگلستان بحرین بود و تا سال 1350 لاینحل ماند. در نهایت با وساطت سازمان ملل متحد فیصله یافت و دولت وقت، استقلال بحرین را به رسمیت شناخت.
منابع
اسناد و مکاتبات تیمورتاش، وزیر دربار رضاشاه(1312_1304)،تهران : مرکز اسناد ریاست جمهوری
تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در دورهٔ رضاشاه، علی اصغر زرگر
ایران بين دو کودتا، داریوش رحمانیان
نفوذ انگلیسی ها در ایران، امیل لوسوئور، ترجمهٔ محمد باقر احمدی ترشیزی
فریما دستیار