اندیشه جمهوریخواهی در ایران محصول ناکامی مشروطه در تحقق آرمانهای ملت ایران و دولتمردان بود. در طی آخرین سفر احمدشاه قاجار به اروپا (1302هـ.ش)، کشور ترکیه در همسایگی ایران تحولات چشمگیری را پشت سر میگذاشت که اخبار آن با آب و تاب فراوان در جراید ایران بازتاب مییافت. الگوبرداری از جمهوری آتاتورک در ترکیه، در نتیجه تمایل روشنفکران ایرانی برای تشکیل دولت مدرن، هدایت آشکار و نهان سردار سپه، تبلیغات شدید روزنامهها و نمایندگان مجلس که گروهی از هواداران سردار سپه بودند و ناامیدی برخی از مردم ایران از کارگشایی دولتهای ملی برخاسته از سیستم مشروطه بود. بنا به گزارش زینالعابدین رهنما در اوایل ریاستالوزرایی سردار سپه کمیتهای به نام ((کمیته تحولات انقلاب)) به ریاست شخص سردار سپه تشکیل شد و در خانه شخصی خود او تشکیل جلسه میداد. هدف این کمیته برنامهریزی و زمینهسازی برای تغییر سلسله قاجاریه و ((ایجاد ایران نو)) بود.
با وجود اینکه رضاخان در گام نخست هدفی جز رسیدن به مقام رئیسالوزرایی نداشت، اما موفقیت او در ایجاد امنیت در کشور و حمایت روشنفکران و دولتمردان علاوه بر سستی شاه او را ترغیب کرد که علاوه بر دست یافتن به قدرت اول غیر رسمی در کشور میتواند از طریق تکیه بر قانون و مجلس حامی و ایجاد شور با سوار شدن بر موج جمهوری خواهی، به شخص اول مملکت بدل شده و ریاست مادامالعمر کشور را بهدست آورد. از آنجایی که رضاخان در آن زمان ریاستالوزرای قانونی کشور بود و طبق این مقام رسمی، سوگند خورده بود تا از پادشاهی مشروطه محافظت کند و به آن وفادار باشد، در ظاهر خود را بیطرف نشان میداد. مخالفان رضاخان از همان ابتدا تلاش کردند تا ماهیت مصنوعی جمهوریخواهی را بر همگان آشکار کنند و این نکته را القا کنند که این جریان تنها تلاشی مقدماتی برای استقرار دیکتاتوری رضاخان و محو مشروطه ایران است.
مجلس پنجم در 22 بهمن ماه 1302ش گشایش یافت. در آن دوره هواداران رضاخان در اکثریت قرار داشتند و بر آن بودند تا بهرهبرداری از غیبت شاه لایحه تغییر رژیم را تا نوروز تصویب کنند. در مجلس، طرح جمهوریت در سه ماده تهیه شد و در مقدمه آن به سیل تلگرافها و نامههایی که از سراسر کشور به مجلس ارسال شدند، اشاره شده بود. در آن نامهها لزوم تشکیل نظام جمهوری را از مجلس شورای ملی خواستار شده بودند و بر همین اساس طرح یاد شده با امضای 15 تن به قید فوریت، به مجلس شورای ملی پیشنهاد شد تا به معرض آراء عمومی گذاشته شود. در این بین مبارزات خستگیناپذیر مخالفان جمهوری به رهبری سید حسن مدرس ادامه داشت.
تبلیغات جمهوریخواهی در اسفندماه شدت گرفت. هواداران این طرح در تلاش بودند تا به نفع جمهوریخواهی تظاهراتی ترتیب دهند و به همین منظور کارمندان دولت را وا داشتند تا با یونیفرمهای ویژه و حمل پلاکاردهای جمهوریخواهی در تظاهرات و راهپیمایی جمهوریخواهان شرکت کنند. حتی کارکنان دربار و کاخ سلطنتی نیز در این تظاهرات حضور داشتند.
تحصن در مخالفت با جمهوری خواهی
تأثیر القائات جراید جمهوریخواه به حدی بود که حتی نشریات اروپایی اخباری درباره انقراض قاجار و ایجاد جمهوری در ایران منتشر کردند و شماری از ایرانیان مقیم خارج از کشور، جمهوری شدن ایران را تبریک گفتند.
در جلسه مجلس در روز 27 اسفند 1302هـ.ش به دنبال مخالفتهای شدید سیدحسن مدرس با اعتبارنامههای هواداران جمهوری، خشم جمهوریخواهان علیه مدرس برانگیخته شد. حسین بهرامی (احیاءالسلطنه) در حالی که نمایندگان در حال بحث و تبادلنظر بودند، سیلی محکمی به صورت مدرس نواخت که از شدت آن عمامه وی بر زمین افتاد! این اتفاق کاملاً به نفع مخالفان جمهوریخواهی تمام شد و بر اعتبار مدرس در کشور افزود و به دنبال این حادثه در روزهای 28 و 29 اسفند تظاهراتی بر علیه جمهوری برگزار شد. با این حال جمهوریخواهان همچنان بر الغای سلطنت و تغییر رژیم پای میفشردند. در نهایت مقرر گردید که کمیسیون مجلس تغییر رژیم را به همهپرسی بگذارد؛ نمایندگان جمهوریخواه با تکیه بر نفوذ و اقتدار سردار سپه و نظامیان او، بر این باور بودند که نتیجه همهپرسی به نفع آنان خواهد بود در نتیجه به سرعت با طرح همهپرسی موافقت کردند؛ با این حال شرایط به گونهای دیگر رقم خورد.
مخالفان جمهوری و هواداران مدرس در بیرون مجلس تجمع کردند و وزنه تظاهرات و تجمع را به نفع مخالفان جمهوری تغییر دادند. با دیدار مدرس و مردم در باغ بهارستان و محوطه مجلس که از جمعیت سرشار بود، شعارهای جمهوریخواهانه به «زنده باد سلطان احمدشاهی»، «مرده باد جمهوری»، «ما تابع قرانیم، جمهوری نمیخواهیم!» و مانند آن بدل شد!
تحصن در مخالفت با جمهوری خواهی
به دنبال حضور سردار سپه در مجلس و دستور ضرب و شتم مخالفان که خشم رئیس مجلس را برانگیخته و سردار سپه را حضوراً تهدید کرده بود، رضاخان عقبنشینی کرده و ضمن عذرخواهی، قول داد دستور پایان برخورد و آزادی دستگیرشدگان را صادر نماید! رئیس مجلس نیز به دنبال اتفاقات بهوجود آمده و بهخصوص سیلی خوردن مدرس، با اعلام به حد نصاب نرسیدن آراء، غائله را پایان بخشید. رضاخان، با موقعیتسنجی و عقبنشینی تاکتیکی برای کاستن از تبعات حوادث اخیر، پس از مدتی به دیدار علمای قم رفت و با انتشار اطلاعیهای اعلام کرد که «برای حفظ احترام مقام روحانیت» از «جمهوری صرفنظر میکنم»!
ملکالشعرای بهار بر این باور است که علت مخالفت مردم با تغییر رژیم این بود که تشخیص داده بودند جمهوری به معنای پایان مشروطیت و استقرار دوباره دیکتاتوری است بنابراین دلیل اصلی مخالفت با برنامه جمهوریخواهی رضاخانی چیزی جز دفاع از مشروطه و قانون و آزادی نبود. سید حسن مدرس علت مخالفت خود با جمهوری شدن ایران اینگونه بیان میکند:
((من با جمهوری واقعی مخالف نیستم و حکومت صدر اسلام هم تقریباً و بلکه حقیقتاً جمهوری بوده است، ولی این جمهوری که میخواهند به ما تحمیل کنند، بنا بر اراده ملت ایران نیست بلکه انگلیسیها میخواهند به ملت ایران تحمیل کنند… اگر واقعاً نامزد و کاندیدای جمهوری فردی آزادیخواه و ملی بود حتماً با او موافقت میکردم و از هیچ نوع کمک و مساعدت به او دریغ نمینمودم…))
سید حسن مدرس از هواخواهان سر سخت ایدۀ وابستگی رضاشاه به انگلستان بود. و در چشم او رضاخان کسی بود که راه بسط نفوذ انگلیس را در ایران باز و هموار میکرد.
سردار سپه در روز 6 فروردین به بهانه وداع با علمای مهاجر که قصد بازگشت به عتبات را داشتند، به قم مسافرت نمود و در آنجا ضمن ملاقات با آیتالله حاجآقا جمال اصفهانی، آیتالله نائینی و آیتالله حائری صراحتاً از جمهوری انصراف داد و اعلام برائت کرد. متعاقب آن، در روز سیزدهم فروردین بیانیهای رسمی با امضای رئیسالوزرا و فرمانده کل قوا در انصراف از جمهوریخواهی در روزنامهها و شهر منتشر کرد. حال که در جبهه هواداران سردار سپه شکاف پدید آمده بود و جناج آنها رو به ضعف میرفت، احمدشاه قاجار از فرصت استفاده کرد و فرمان برکناری سردار سپه را با تلگرافی از اروپا به تهران ارسال نمود. با این حال رضاخان بر او پیشدستی کرد و در روز 18 فروردین 1303هـ.ق کنارهگیری خود را اعلام کرده و به بومهن رفت.
گرچه به نقل از منابع متعدد شخص سردار سپه به شدت از بازگشت به قدرت ناامید بود اما هواداران او دست از حمایت او برنداشتند. نظامیان با فرستادن نامه و تلگراف به مخالفان هشدار دادند که در صورتیکه از او دلجویی نکنند باید در انتظار انتقام سختی باشند و در کنار آنها جراید هوادار رضاشاه وی را ((پدر وطن)) نام نهادند و خواهان بازگشت او به مقام رئیسالوزرایی شدند. در نتیجه نمایندگان مجلس تصمیم گرفتند، هیئتی را به نمایندگی از خود نزد رضاخان بفرستند و او را به بازگشت به مقام خود فراخوانند. احمدشاه نیز به ناچار دستخطی فرستاد و مصلحتاندیشی مجلس را پذیرفت. روز بعد، یعنی در 24 فروردین 1303هـ.ق، رضاخان به قدرت بازگشت و کابینه جدید خود را معرفی کرد. ملکالشعرای بهار این جریان تاریخی را این چنین تعبیر کرد: رضاخان چون شیری بود که از دام جسته باشد!
منابع
عبدالله مستوفی، شرح زندگانی من یا تاریخ اجتماعی دوره قاجاریه
فرهاد رستمی، پهلویها
حسین مکی، تاریخ بیستساله ایران
رحیمزادۀ صفوی، از اسرار سیاسی در راه سلطنت رضاشاه
محمد توحیدی چافی، غوغای جمهوریخواهی در تهران
داریوش رحمانیان، چالش جمهوری و سلطنت در ایران: زوال قاجار و روی کار آمدن رضاشاه
داریوش رحمانیان، ایران بین دو کودتا
فریما دستیار
—
—