یک روز چوانگ – تزو همراه دوستش هویی ـ تزو، بر فراز پل زیبای رودخانه هائو گردش میکردند. چوانگ گفت: ببین این ماهیها چقدر قشنگ از آب به بیرون میجهند، این نشانهی شادی آنهاست.
هویی گفت: تو که ماهی نیستی، چگونه میتوانی از شادی آنها خبر داشته باشی؟
چوانگ در پاسخ گفت: تو هم که من نیستی، چگونه میتوانی بدانی که من از شادی آنها خبر ندارم؟ هویی گفت: بله، من تو نیستم و نمیتوانم به درستی از دل تو خبر داشته باشم، اما در این نکته هم هیچ شکی نیست که تو ماهی نیستی.
چوانگ گفت: پس بگذار به آغاز بحث برگردیم. تو پرسیدی که من چگونه میتوانم از شادی ماهیها باخبر باشم و با این که فکر میکردی که پاسخ را میدانی، باز این را پرسیدی. اما من از شادی ماهیها به خاطر شادی خودم با خبرم، شادی دیدن آنها از فراز پل هائو.
این حکایت قدیمی چینی که زمانش به 300 سال پیش از میلاد مسیح باز میگردد به روشنی نشان میدهد که:
1- آدمیان چه بسیار باورها و اعتقادات دارند و چقدر زندگی آنها مملو و مشحون از باورها و اعتقاداتشان است و در چه بسیار آن غوطهورند.
2- در پس اظهارات و باورهایشان چه بسیار ادعاها و پیشفرضهای معرفتشناختی نهفته است.
3- بسیارند مطالب و باورهای یقینی که با اندک پرسش معرفتی فرو میریزند.
4- بسیارند باورهایی که به ظاهر سست و مشکوکند اما با کند و کاو و پرسشهای معرفتشناسی بر مسند استحکام و اطمینان مینشینند.
اصولاً آدمیان به احکام و باورها و داوریهای خود در مورد جهان، خود و روابطی که در جهان حاکم است دلبسته و خرسندند ولی کمتر از خود میپرسند که
1- چگونه به این شناخت دست یافتهاند؟
2- اطمینان و وثوق به این شناخت از کجا آمده است؟
فیلسوفان و دانشمندان هر یک راههایی را برای شناخت حقایق پیشنهاد دادهاند.
دانشمندان راه تجربه و ادراک حسی را رفتهاند و فیلسوفان از طریقت عقل و یا ابزار دیگر سخن گفتهاند و هر یک برای صحت مدعای خود شواهد و مدارک و قرائنی را به کار گرفتهاند تا میزان اتقان مدعای خود را افزایش دهند این کاری بود که دانشمندان، فیزیکدانان، شیمیستها، زیستشناسان و نیز فیلسوفان در طول تاریخ علمی به کار میبردند تا به حقیقت نزدیک شوند.
زمان بسیار طولانی گذشت تا متفکران تیزبینی پیدا شدند تا از اعتبار (و وزن) همین تلاشها(ی علمی) سراغ بگیرند و بپرسند اینکه دانشمندی آزمایشهای تجربی را به میان میکشد چقدر میتواند به حقیقت برسد و خود این مدل حسی، تجربی چه وزنی از اعتبار دارد و یا فیلسوفی که روش x را پیشنهاد میکند خود این روش از چه میزان وثاقت برخوردار است یعنی معرفتشناس تمام تجربیات و تلاشهای فکری، ذهنی، روشی یک فیلسوف یا یک دانشمند را پیش روی خود نهاده و از میزان اعتبار آنها سوال میکند. در واقع پرسش از چیستی معرفت.
این دانش که همان معرفتشناسی است پیشینه چندانی ندارد. بعداً توضیح خواهم داد که این انتقال از عین به ذهن و پرسش از معرفت، از دستاوردهای جدید تفکر بشری است. امروزه توجه به معرفت و نیز معرفت اطمینان بخش از عناصر فکری بسیار مهم دوره جدید است که بسیار مورد توجه است و در کانون توجهات در دوره جدید قرار گرفته است.
معرفتشناسی
تعریف لغوی
امروزه در معرفتشناسی از دو واژه استفاده میشود.
۱. الف) Epistemology این واژه که پیشینه آن به یونان برمیگردد از دو ریشه یونانی episteme به معنای معرفت (knowledge) و دیگری logos به معنای نظریه (theory) گرفته شده و با یکدیگر به معنای نظریه معرفت به کار میرود این واژه در زبان انگلیسی به تدریج از رواجش کاسته شد.
۲. الف) Theory of knowledge واژه دوم نظریه معرفت Theory of knowledge است که از عمر این واژه بیش از یک قرن نمیگذرد اما امروزه رواج بیشتری نسبت به واژه ی قبلی دارد.
ب) تعریف اصطلاحی
تعریفهای گوناگونی از معرفتشناسی شده است که چند تعریف در پایین آورده شده است.
1- نظریه معرفت، علم توضیح باور یا به تعبیر دقیقتر دانش توجیه باور داشتن ا ست.
Chisholm. R.M. Theory of knowledge P. 5
۲- معرفتشناسی، به مطالعه معرفت (معرفت پژوهی) و توجیه باور داشتن میپردازد.
Dancy. I. An Introduction to contemporary epistemology P. 1
3- تحقیق درباره ماهیت و منشاء توجیه، باور و معرفت و انواع معرفت به همراه مسائلی از قبیل، فهم، دلیل، داوری، احساس، تخیل، حدس، باور آموختن را معرفتشناسی میگویند.
4- معرفتشناسی به بررسی ماهیت و محدوده معرفت، پیشفرضها و اساس اعتبار عام دعاوی معرفت علاقهمند است.
The encyclopaedia of philosophy Edward, P. 7-8
5- معرفتشناسی، منشاء. ساختار، شیوهها و اعتبار معرفت را ملاحظه میكند.
The dictionary of philosophy Ruxnes P. 94
6- معرفتشناسی به سراغ ماهیت معرفت و توجیه باور میرود.
The theory of knowledge l.P. Potman. P.1
بنابراین میتوان نتیجه گرفت که معرفتشناسی به طور کلی از باور، توجیه، اعتبار معرفت و منشاء آن بحث میکند، در یک کلمه معرفتشناسی علم توجیه باورهاست.
اهمیت و جایگاه معرفتشناسی
1- معرفتشناسی دانشی است که بر آگاهیهای فلسفی و علمی مقدم و سابق است و به زعم بسیاری از فلاسفه، معرفتشناسی در کانون فلسفه جدید قرار دارد زیرا فیلسوفان و دانشمندان در مقام آنند که معرفتی را از طریقی و به نحوی از انحاء حاصل کنند در حالی که پیشتر باید بدانیم که آیا اولاً، اساساً معرفتی حاصلشدنی است؟ و اگر پاسخ مثبت است با چه شرایطی و یا اصولاً میتوان به چیزی عقیده و باور داشت و اگر آری آیا میتوان عقیدهای را موجه ساخت.
فلاسفه و دانشمندان در پی آنند تا چیزی را بدانند اما اولاً دانستن چیست؟ ثانیاً ما چه را میتوانیم بدانیم و چه را نمیتوانیم بدانیم؟ ثالثاً شرایط دانستن چیست؟ و مرزهای دانستن کجاست؟ آیا انسان میتواند بداند؟ آیا دانش براساس دانستههای اولیه است؟ دانستههای اولیه چه هستند و آیا معتبرند؟ دانستن از کجا آغاز میشود؟ اینها و دهها پرسش دیگر یقیناً بر آگاهیهای فلسفی و علمی مقدمند.
2- معرفتشناسی، علمی مولد است. یعنی شاخههای فلسفه و نیز علم تجربی از تولیدات و محصولات آن خواسته یا ناخواسته، دانسته یا نادانسته بهره میبرند. هیچ دانشی اعم از فلسفی و یا علمی نیست که ریشه در معرفتشناسی نداشته باشد. معرفتشناسی پایه و اساس دانشهاست.
موضوع معرفتشناسی: موضوع معرفتشناسی، معرفت به نحو عام است.
در این علم از احوال کلی معرفت بحث میشود و معرفت از آن جهت که معرفت است موضوع معرفتشناسی است و این معرفت از آن جهت که معرفت است احکامی دارد. در واقع نگرشی است عام به معرفت آنگاه که هنوز جامعه خاص نپوشیده است مانند معرفت علمی یا فلسفی یا عرفانی یا اخلاقی.
روش معرفتشناسی
روش معرفتشناسی روش تعقلی منطقی است، معرفتشناس با معرفت برخورد عقلی و مواجهه استدلالی دارد، چه اینکه از آنروست که معرفتشناس با اصل معرفت سرکار دارد، معرفتی که جامههای خاص را بر کنده و ریشه همه معرفتهای دیگر است. معرفتشناس از این حیث مانند فیلسوف (متافیزیسین) است نه دانشمند علم طبیعی تجربی.
علم تجربی از روش تجربی سود میجوید، چون موضوع و محور آن هستیهای محسوس و خاص است. اما متافیزیک و معرفتشناسی دو روش همانند هستند چون موضوع یکی معرفت مطلق است و موضوع دیگری، هستی مطلق.
۳- هدف و غایت
هدف معرفتشناسی عبارتست از ارائه راههای نیل به معرفت. لذا همه انواع معرفتهای بشری از حیث شواهد و دلایل آن مورد بررسی قرار میگیرد و معرفتهایی که شاهد و دلایل قویتری دارد بازشناسی میشود.
مسائل معرفتشناسی: مسائل علم عبارتست از مباحث و پژوهشهایی که حول موضوع یک علم سامان میپذیرد بنابراین معرفتشناسی عبارتست از این مسائل.
1- معرفت چیست؟
2- آیا معرفت ممکن است؟
3- عناصر زنده معرفت کدامند؟
4- انسان چگونه میداند و کسب معرفت میکند؟
5- شیوههای معرفت چیست؟
6- ملاک معرفت چیست؟
7- انواع معرفت کدامند؟
8- کدام باورها موجهاند و کدامها نیستند؟ و . . . ساختار توجیه و مسئله صدق از منظر معرفتشناسی چیست؟ و . . .
تلاش برای پاسخگویی به این موضوعات در واقع مسایل معرفتشناسی را تشکیل میدهد.