جنبش فوویسم بین سال های 1898 تا 1908 در فرانسه شکل گرفت و از نخستین جنبشهای پیشتاز هنری در قرن بیستم بود.
کلمهی (fauves) در فرانسه به معنای حیوان وحشی است. این نام را لویی وُکسِل1 منتقد مشهور فرانسوی پس از بازدید از یک نمایشگاه نقاشی که عدهای هنرمند جوان آثارشان را به نمایش گذاشته بودند، برای این گروه گذاشت. آثاری که همهی بازدیدکنندگان را شگفتزده کرد. هنری ماتیس2، آندره دورَن3 و موریس دو ولامنک3، هستهی اولیهی این گروه را تشکیل میدادند.
ویژگی سبک کار آنها استفاده از رنگهای خالص و روشن به شیوهای جسورانه بود. آنها اعتقاد داشتند که راه رستگاری هنر در دوری جستن از سبک و سیاق کلاسیک و اصول و قواعدی است که به صورت آکادمیک آموزش داده میشود.
فوویستها مستقیماً از روی طبیعت آثارشان را خلق میکردند، اما این تقلید از طبیعت همراه با احساسهای درونی و شخصی هنرمند در میآمیخت، چنان که نتیجهی نهایی شباهتی به آنچه به ظاهر همه میبینند، نداشت. آنها با استفاده از رنگها و شکلهای زمخت و زننده، میخواستند تا عواطف و احساسات بیننده را برانگیزند.
در تصاویر فوویستها معمولاً موضوع موهن یا آزارندهای به چشم نمیخورد، آنچه در آن دوران کار آنها را برای بینندهها و منتقدان آزاردهنده میکرد، به هم ریختن قواعد طبیعت و استفاده از رنگهای غیرواقعی در آثارشان است. مثلاً استفاده از رنگ بنفش و آبی و سبز برای رنگ چهرهی افراد و همچنین حرکات تند و شتابزدهی قلم مو برای ترسیم اشکال در تابلوهای فووها، آثار آنها را برای بینندگان عادی ناآشنا و برای منتقدان آثار هنری گزافهگو و خارج از اصول و ظرافت میکرد.
فوویستها به دلیل استفاده نکردن از ظرافت در طراحی و به کار بردن رنگهای تند و خالص، و ضربههای تند و بیمهابای قلممو، به خشونت و بیظرافتی در آثارشان متهم میشدند؛ اما آنها این شیوه و سبک را نتیجهی بیان صادقانه ی احساس و عواطف درونی هنرمند، از پیرامون خودش میدانستند.
هنرمندان فوویسم اعتقاد داشتند که آنها تسلیمِ حسی هستند که در لحظه و آنی از تماشای منظره یا چهرهای دریافت میکنند. آنها هر گونه تخطی از نمایش این دریافت آنی را تصنع و دروغ میپنداشتند. به نظر آنها هنرمند احساسش را بی دخل و تصرف بیان میکند تا بر احساس بیننده اثر بگذارد. بنا بر این نظریه، آنها بر سبک اکسپرسیونیسم تأثیر زیادی گذاشتند.
استفاده از شکلهای ساده و بیپیرایه از دیگر ویژگیهای سبک فوویسم بود. این سادگی و خلاصه گویی در کارهای آنها اغلب به آثار نقاشی و حجمی به جا مانده از دورههای پیشین تاریخ و قبایل ابتدایی، شباهت دارد. آثاری که مورد علاقهی هنرمندان فوویسم بود.
از نظر پیروان سبک فوویسم هنر باید پویا باشد و برای رسیدن به این پویایی باید از تصحیح چندبارهی اثر و صرف وقت برای اجرای ریزهکاریها و ظرافت در آن، کاست و بیشتر به روح معنوی پیرامون شیء و موضوعی که یک منظره بیان میکند، پرداخت.
خطوط اطراف پیکرهها و اشیاء در تصاویری که فوویستها ترسیم میکردند، معمولاً با استفاده از رنگ کشیده میشد. حتی نور و سایه روشنها هم با استفاده از رنگهای مکمل، کشیده می شدند. اختلاط رنگها و استفاده از طیفهای مختلف یک رنگ در آثار فوویسم جایی ندارد.
بیظرافتی عمدی و تلاش برای پر کردن تمام نقاط تابلو از رنگ، از خصوصیات بارز نقاشیهای سبک فوویسم است. آنها معتقد بودن که با استفاده از حداکثر توان رنگی در یک تابلو، میتوان به بیانِ حداکثری از احساس رسید.
جنبش فوویسم با این که مدت کوتاهی در ابتدای قرن بیستم عمر کرد، اما تأثیر بهسزا و چشمگیری بر جنبشهای هنری قرن بیستم بهجا گذاشت.
از جمله آثار مشهوری که به سبک فوویسم کشیده شدهاند می توان به تابلوی «مادام ماتیس» و مجسمهی «میان تنه با سر»، اثر هنری ماتیس اشاره کرد. همچنین اغلب آثار رائول دوفی5 و ژرژ روئو6 در سبک فوویسم کشیده شده اند.
1- Louis Vauxelles
2- Henri Matisse
3- André Derain
4- Maurice de Vlaminck
5- Raoul Dufy
6- Georges Rouault
منابع:
هنر مدرن، نوربرت لینتن، ترجمهی علی رامین، نشر نی، 1382
تاریخ هنر، ارنست گامبریج، ترجمهی علی رامین، نشر نی، 1385
هنر در گذر زمان، هلن گاردنر، ترجمهی محمدتقی فرامرزی، انتشارات نگاه، چاپ بیست و ششم، 1398
تألیف و گردآوری: مرضیه ازگلی