«همچنانکه نمایشگاهی از هنرهای آلمان شرقی خیلِ مخاطبان را به خود جذب میکند، منتقدان آلمانی هنوز بر سر ارزشِ هنر دورهی کمونیسم بحث میکنند».
نهم نوامبر امسال بیست و هشتمین سالگشتِ فرو ریختنِ دیوار برلین است.این یعنی امسال مدت زمانی که آلمان دیوار نداشته با زمانی که دیوار داشته برابر میشود.اما اختلافات بین شرق و غرب مخصوصاً از نظر دستمزدها، توان کسب و کار و قدرت سیاسی همچنان باقیست.یک نظرسنجیِ اخیر نشان میدهد که 74 درصد از اهالی آلمان شرقی و 53 درصد از اهالی آلمان غربی بر این باورند که تفاوت میان این دو گروه «زیاد» یا «خیلی زیاد» است.«دیوار ذهنی» هنوز هم باعث میشود که مردم آلمان شرقیِ سابق احساس شهروندِ درجهی دو بودن داشته باشند و آلمانِ متحدِ امروز دستاوردهایشان را نادیده بیانگارد.
این مسئله دربارهی هنرِ آلمان شرقی هم صدق میکند.اغلب نسبت به هزاران نقاشی، مجسمه، طراحی و سایر انواع آثار هنری، به بهانهی اینکه از نوع تبلیغاتی و «حکومتی» هستند، بیتوجهی میشود و این آثار پس از فروپاشی دیوار از مکانهای عمومیِ شرق دیوار جمعآوری شدند.موزهها این آثار را در انبارهایشان نگه داشتند تا بپوسند.نمایشگاههای ملی هنرهای مدرن آلمان اغلب این قبیل آثار را به نمایش نمیگذارند، یا آنها را بدون رعایت ترتیب زمانی یا موضوعی نمایش میدهند.
از دیدگاه منتقدان این امر نشاندهندهی این است که برگزارکنندگان نمایشگاهها و مسئولین موزهها اهمیتی قائل نیستند برای شرایط تاریخی، سیاسی و اجتماعیای که هنرمندان درجمهوری دموکراتیک آلمان در آن زندگی و کار میکردند.البته جای خالیِ آثار هنری ازجمهوری دموکراتیک آلمان در نمایشگاههای هنریای که بسیار گل کردهاند و با موضوع هنر آلمانیِ آن دوره هستند آشکارا محسوس است.
بدیهی است که در این آثار هنری مسائلی وجود دارند که اهالی آلمان شرقی آنها را درک میکنند: احساس تلویحیِ هنرمند از ضعف، بیتفاوتی، بیحوصلگی و پناه بردن به خلوتِ کارِ خود، و مقاومت و امید به آیندهای بهتر.تصویرسازیِ تراک وِندیش بر روی قاب بزرگ با نام «بندباز»
(عکس بالا) تمثیل فوقالعادهای است از «کارکرد متعادلکننده»ای که زندگی هنرمندان در جمهوری دموکراتیک آلمان داشت.ولی مردم عادی نیز چنین کارکردی داشتند، آنهایی که میکوشیدند در عین حال که حسِ خلاقیت فردیشان را حفظ میکنند، خود را با چارچوبهای نظام سیاسی نیز هماهنگ کنند.