Search
Close this search box.
تازه ها
کودتای سوم اسفند 1299

آنچه در سوم اسفند 1299 رخ داد بعد از گذشت صد سال همچنان مورد مناقشه است. محققان و نویسندگان ایرانی و انگلیسی هیچگاه دربارۀ اصالت این کودتا به اتفاق نظر نرسیده‌اند. بسیاری بر این معتقد هستند که دولت مرکزی و وزارت امورخارجه انگلستان به طور کلی از طراحی و اجرای کودتا بی‌خبر بودند و از وقوع آن حیرت‌زده شدند. با این وجود برخی دیگر با استناد به اسناد و مدارک ریشۀ کودتا را در اقدامات کارگزاران انگلیسی جستجو می‌کنند.

آنچه مسلم است، از مدت‌ها پیش از اینکه حتی کمیتۀ کودتا ایجاد شود و به جستجوی اعضای سیاسی و نظامی بپردازد، اندیشۀ برقراری یک کودتای نظامی به دلیل خطر حملۀ بلشویک‌ها در میان گروه‌های مختلف درون و بیرون از کشور مطرح شده بود. هوارداران طرح کودتای ایرانی معتقدند چهره‌هایی همچون کاظم خان سیاح و مسعود خان کیهان سرانجام سیدضیاء الدین طباطبایی روزنامه‌نگار جوان و سردبیر روزنامه رعد را به عنوان چهرۀ غیرنظامی انتخاب کردند تا جایگاه وزیرالوزرایی را به دست آورد. سپس عزم و ارادۀ فرماندۀ قزاق، رضاخان میرپنج، اعضای کمیته را بر آن داشت تا او را به عنوان بازوی نظامی کودتا وارد میدان کنند.

در طرح کودتای ایرانی محققان معتقدند این دولت انگلستان نبود که جریان کودتا را برنامه‌ریزی کرده بود بلکه افسران و کارگزاران آن از جمله ژنرال آیرونساید و اسمایث بودند که در این میان نقش تعیین‌کننده‌ای داشتند.

رضاخان و سید ضیاء‌الدین طباطبایی.

بازوی نظامی و چهره سیاسی کودتای اسفند 1299

بعد از به اتمام رسیدن جنگ جهانی اول، به دلیل بحران‌های اقتصادی، انگستان بر آن بود که بخش زیادی از نیروهای خود را به کشور بازگرداند. با عقب‌نشینی نیروهای نورپرفرس (نیروهای انگلیسی مستقر در ایران) جای پایی برای نیروهای شوروی در شمال کشور فراهم می‌شد. با توجه به این شرایط، انگلستان به دنبال راهی بود تا دولت مرکزی قدرتمندی در ایران روی کار بیاید تا از پیشروی نیروهای شوروی در خاکش جلوگیری کند.

تمامی این ملاحظات باعث شد تا کارگزاران انگیسی که در ایران حضور داشتند بدون طراحی قبلی و بدون اطلاع دولت مرکزی در لندن، برنامه کودتا را پیش ببرند و به گزینش چهره‌های کارآمد دست زدند.

لرد کرزن وزیر امور خارجه کشور انگلستان بر تصویب بی‌چون و چرای قرارداد 1919 تأکید داشت. با این حال عاملان دولت انگلیس که در درون ایران احساسات شعله‌ور و ضد بریتانیایی را مشاهده می‌کردند آگاه بودند که این اتفاق به یقین رخ نخواهد داد. کرزن ذهنیت استعماری داشت و با واقعیت‌های روز از جمله احساسات روز افزون ملی‌گرایان ایرانی بیگانه بود. این شرایط موجب شد تا نورمن و آیرونساید به طراحی کودتا مشغول شوند.

رضاخان سردارسپه در کنار احمدشاه قاجار

با این حال طبق اسناد و مدارک به جای مانده از وزارت امور خارجه انگستان، نمی‌توان مدعی شد که کارگزاران این کشور بدون آگاهی دولت متبوعشان دست به چنین حرکت تاثیرگذاری زده باشند. به طور مثال، وصیت‌نامه اردشیر ریپورتر، از مأمورین اطلاعات انگلیس در ایران اینطور نشان می‌دهد که از سال‌ها پیش، کودتا مورد توجه نیروهای انگلیسی قرار گرفته بود. روایت رسمی دولت پهلوی پس از تاج‌گذاری رضاشاه همواره کودتای سوم اسفند را یک قیام ملی تلقی می‌کرد.

در آستانه‌ی کودتا، بیشتر مناطق ایران در آشوب و هرج و مرج به سر می‌برد. مناطق شمالی از آذربایجان تا خراسان تحت کنترل بلشویک‌ها بود و جنبش جنگل به یکی از بحران‌های دولت مرکزی تبدیل شده بود. مناطق جنوب و جنوب غربی ایران به طور کلی از کنترل دولت مرکزی خارج شده بود و کردستان و آذربایجان به سبب شورش اسماعیل آقا سمیتقو در هرج و مرج فرو رفته بود.

شرایط ایران در آن اوضاع و احوال برای کودتا مناسب بود و عمال انگلیسی بیش از هر کس دیگری به آن نیازمند بودند. احساسات سرخوردگی و میهن‌پرستی ایرانیان در این برهۀ حساس تنها به دنبال یک مشت آهنین می‌گشت تا بار دیگر ثبات و امنیت را به کشور بازگرداند. در میان چهره‌های مطرح یکی دیگر از کسانی که به کودتا می‌اندیشید سیدحسن مدرس بود. شرایط آشفتۀ کشور حتی شاه (احمدشاه قاجار) را به فکر ترک ایران انداخته بود. با خروج شاه از کشور ناامنی به اوج خود می‌رسید و کنترل آن غیرممکن می‌شد. انگلستان به هر نحوی با خروج احمدشاه مخالفت می‌کرد. نورمن در نامه‌های محرمانه خود به لرد کرزن این چنین نوشته است که اگر شاه از کشور خارج شود ایران جمهوری می‌شود و نتایج آن فاجعه‌آمیز خواهد بود.

اما وحشت بزرگ، بزرگنمایی خطر بلشویک‌ها بود. انگلستان تمام قد پشت این شایعات ایستاده بود. سیاست انگلیس بزرگ نمایی خطر کمونیسم بود. در این زمان اخبار متعددی با مضمون پیمان همکاری ایران و شوروی منتشر می‌شد که سفارتخانه‌های فرانسه و آمریکا به فکر بیرون بردن اتباع خود از ایران افتادند.

ژنرال آیرونساید و ژنرال اسمایس، کارگزاران انگلیسی نورپرفورس در ایران

شاه دستور داد تا برای حفاظت بیشتر از خود، 500 نفراز قزاق‌های قزوین را به تهران دعوت کند اما بعدها متوجه شد که 2500 نفر قزاق به سوی تهران در حرکت هستند. هنگامی که تلاش کرد تا جلوی ورود آن‌ها را به تهران بگیرد با مخالفت انگستان مواجه شد که به او اطمینان دادند کودتا تنها در جهت استحکام سلطنت قاجاریه است. بدین ترتیب شهر بدون خونریزی در اختیار کودتاچیان درآمد. از طرف رضاخان اعلامیه‌ای در 9 ماده تحت عنوان (حکم می‌کنم) منتشر شد و به در و دیوار و معابر شهر نصب گردید. بر اساس این اعلامیه تمام ادارات دولتی و روزنامه‌ها تعطیل شدند.

یکی از پر مناقشه‌ترین مسائل مربوط به کودتای 1299، چرایی و چگونگی انتخاب رضاخان است. پیش از انتخاب رضاخان چهره‌های دیگری به عنوان بازوی نظامی کودتا در نظر گرفته شده بودند: سپهسالار تنکابنی، نصرت‌الدوله (فیروز میرزا فرمانفرما)، ماژور فضل الله خان، غلامرضا میرپنج، محمد صادق خان سردار مخصوص، امیر موثق و عبدالله خان امیر طهماسبی.

سپهسالار در ابتدا پیشنهاد فرماندهی کودتا را پذیرفت اما پس از انکه فهمید باید سید ضیاء را در کابینه خود عضو کند خودداری کرد.

رضاخان پیش از این در کودتای براندازی رئیس وقت قزاق‌ها همکاری کرده بود. همین مسئله باعث شده بود تا جسارت و توانایی‌های خود را ثابت کند. این مسئله به علاوه بر بی‌حاشیه بودن او و عزم راسخش در پیشبرد آنچه بدو سپرده می‌شد او را به بهترین گزینه برای فرماندهی کودتا تبدیل کرد.

پس از کودتا احمدشاه فرمان ریاست‌الوزاریی سیدضیاء را صادر کرد و رضاخان نیز به فرماندهی کل نیروهای مسلح رسید. رضاخان از میانه عمر کابینۀ سیدضیاء خط خود را از او جدا کرد. او پس از کودتا به (سردار سپه) ملقب شد، لقبی که تا زمان تاجگذاری وی به عنوان شاه ایران با او همراه بود.

 

منابع

ایران بین دو کودتا، داریوش رحمانیان

ایران: برامدن رضاخان، برافتادن قاجار و نقش انگلیسی‌ها، سیروس غنی

سیاست انگلیس و پادشاهی رضاشاه: هوشنگ صباحی

فریما دستیار