دعوت از خودکامه برای پذیرش حقوق سیاسی مردم ایران
نویسنده : محمدحسین خسروپناه
حکومتهای دیکتاتوری معمولاً با طیفی از مخالفان رو به رویند: مخالفانی که از نظر آراء و عقاید، هدفها و برنامه دراز مدت و شیوه مبارزه، کم و بیش با یکدیگر تفاوت و اختلاف دارند و عامل اتحاد آنها عمدتا مخالفت با خود کامه و ادامه حکومت اوست. در میان مخالفان، معمولا عدهای تلاش میکنند با ترغیب و قانع کردن خودکامه به اجرای اصلاحات، زمینه را برای گذار به دموکراسی فراهم کنند. عدهای هم از آغاز، یا پس از تلاشهای بیحاصل برای اصلاح به این نتیجه میرسند که راهی جز سرنگونی خودکامه و حکومت او وجود ندارد. کارآمدی هر یک از این دو شیوه به علل و عوامل مختلفی مشروط است که یکی از آنها شخص خودکامه است. آیا خودکامه به رغم همه هشدارها، استدلالها و توضیحات مستند و مستدل مخالفان به دیکتاتوری ادامه میدهد یا اینکه اصلاح و مشارکت مردم در فرایند سیاسی و گذار به دمواکراسی را می پذیرد و به هنگام هم میپذیرد؟
از اسفند ماه 1353 به بعد، سیاسستمداران مشروطهخواه، نویسندگان، حقوقدانان و . . . با نوشتن نامههای سرگشاده به شاه، به او هشدار دادند شیوه حکمرانیاش به بن بست رسیده است و شاه را به اصلاح و نوسازی حکومت و سامان سیاسی به نفع ملت و کشور فرا خواندند، آنها خواهان اجرای قانون اساسی بودند و از شاه می خواستند سلطنت کند نه حکومت…
ولی …..!!!؟؟
نویسندهی کتاب، نامهها و اظهارات مخالفان و ناصحان را به همراه عکسالعملهای حکومت و نتایج را بررسی کرده است.