Search
Close this search box.
تازه ها
بحران باروری

کاهش بی‌رویه و مشکلات ناشی از آن

بحران جمعیت کشور، کاهش میزان باروری در ایران، خطر سالخوردگی جمعیت، از مسائل پر سرو صدای امروزۀ کشور هستند که تقریباً در هر جایی صحبت از آن‌ها به گوش می‌رسد. اما معنی دقیق این صحبت‌ها چیست؟ چه اتفاقی در حال وقوع است که تا این حد برای آینده و سرنوشت کشور اهمیت دارد؟ برای فهم آن بهتر است روندی تاریخی را در نظر بگیریم.

تا بیش از 200 سال پیش و قبل از ظهور فناوری در جهان، بیماری‌های واگیردار و همه‌گیری از جمله طاعون و وبا و خطرات طبیعی از جمله سیل و زلزله بزرگ‌ترین تهدیدکنندگان زندگی بشر در زمین و اصلی‌ترین عوامل مرگ انسان بوده‌اند. از آنجا که انسان وسیله‌ای برای مقابلۀ با این خطرات نداشت و قادر به کنترل مرگ نیز نبود برای اینکه خانوادۀ خود را همچنان با جمعیتی مطلوب نگهدارد و تعداد جمعیت را حفظ کند، میزان باروری و فرزندآوری خود را افزایش داد. دلیل آن هم این بود که در آن زمان به‌طور میانگین حدأکثر سال‌هایی که انسان عمر می‌کرد حدود 35 سال بود و میزان مرگ و میر نوزادان و اطفال هم رقم بسیار بالایی داشت؛ بنابراین تنها راه اینکه بتوان اطمینان حاصل کرد خانواده بدون فرزند نمی‌ماند و تعداد فرزندان دلخواه در خانواده باقی خواهد ماند، این بود که هر چه بیشتر و بیشتر فرزندآوری کرد و میزان تولدها را بالا برد تا میزان مرگ نتواند آن را خنثی کند.

اما بعد از انقلاب صنعتی و ظهور فناوری با پیشرفت فراوانی که در علوم پزشکی و صنعت تحقق یافت، بشر قادر به ریشه‌کن کردن و کنترل بیماری‌های مذکور شد و با کنترل مرگ تحول بزرگی در طول عمر انسان به وجود آمد. متوسط سال‌هایی که انسان می‌توانست زندگی کند یعنی شاخص امید به زندگی از رقم 35 به 75 افزایش پیدا کرد. اما میزان باروری همچنان بالا بود. نتیجه این امر افزایش بی‌حد و مرز باروری بود یعنی افزایش بی‌رویۀ جمعیت. همین افزایش بی‌رویه باعث شد تا انسان‌ (و دولت‌ها) پس از گذشت زمان به این نتیجه برسد که باید فرزندآوری خود را محدود کند. و کرد. این اتفاق سال‌ها بعد از کشورهای اروپایی در دیگر کشورها هم به وقوع پیوست که ایران هم جزو آن‌ها بود.

اما کاهش هم حدی دارد. دانشمندان جمعیت‌شناسی در محاسبات میزان کل باروری جوامع به رقمی رسیدند که به آن سطح جانشینی می‌گویند یعنی میانگین تعداد فرزندانی که یک زن در طول زندگیش به دنیا می‌آورد. حدأقل رقم مطلوب آن برابر است با 2/1. یعنی اگر میزان کل باروری از این رقم کمتر باشد رشد جمعیت کشور کاهش پیدا می‌کند و اگر این روند به‌طرزی افراطی ادامه پیدا کند شاهد رشد منفی جمعیت و سقوط آن خواهیم بود. این معضلی است که اکنون گریبان جامعۀرشد ایران را گرفته است. بر اساس آمارهای سرشماری میزان باروری کل ایران در سال 1390، 1/8 گزارش شده یعنی پایین‌تر از سطح استاندارد. (البته لازم به ذکر است که میزان کل باروری ایران در سال 95 به 2/01 رسید. افزایش این رقم به‌جهت افزایش فرزندآوری متولدین دهۀ 60 ایران است که البته رشدی مقطعی است و بعد از آن شاهد کاهش مجدد این رقم بوده‌ایم.)

با کاهش باروری تعداد کودکان و جوانان جامعه هم کاهش پیدا می‌کند و پس از گذشت مدتی درصد قابل توجهی از جمعیت را سالمندان تشکیل خواهند داد. این یعنی کاهش جمعیت فعال و نیروی‌کار، افزایش افراد وابسته و مصرف‌کننده و لزوم تأسیس سازمان‌های حمایت‌کننده در دولت. این سالخوردگی جمعیت اگر در شرایط توسعه‌یافتگی و رفاه اتفاق افتد آسیب‌های آن به‌‌‌شدت کمتر از وقوع آن در کشوری مثل ایران است که تازه در مسیر پیشرفت و توسعه قرار گرفته.

طبیعی است با افزایش سالمندان، نیاز به مراقبت و حمایت از آنان نیز افزایش پیدا می‌کند. این امر بیش از هر چیز از دو طریق حاصل می‌شود. ابتدا تأسیس سازمان‌های حمایتی توسط دولت که بودجۀ خاص خود را می‌خواهد و بعد حمایت از درون خانواده و از طرف فرزندان. حال با این اوضاع اقتصادی کشور تأسیس سازمان‌های حمایتی کمی دور از ذهن به‌نظر می‌رسد پس باید به سراغ حمایت از طرف فرزندان رفت. اما کدام فرزند؟روند فرزندآوری کماکان رو به کاهش است و کاهش فرزندان برابر است با کاهش حمایت‌‌ها.

از طرف دیگر اگر هنوز کشور به توسعه و پیشرفت دست‌پیدا نکرده باشد، هر چه از جمعیت فعال آن کاسته شده و به جمعیت سالخوردۀ آن افزوده شود احتمال دست‌یابی به توسعه کمتر و کمتر می‌گردد. مجموع تمام این وقایع ما و جامعۀ ما را با خطری جدی مواجه می‌کند که قطعا به برنامه‌ریزی و پیگیری هر‌چه بیشتر دولت و مردم نیازمند است.

فاضله حمزه‌لو