نویسنده: مارکوس اورلیوس
ترجمه: عرفان ثابتی / انتشارات: ققنوس
به یاد آر که چندین سال تعلل کردهای، و از آن همه فرصتهای اضافی که خدایان به تو دادند هیچ استفادهای نکردهای، اکنون وقت آن است که به طبیعت جهانی که به آن تعلق داری پی بری، و بفهمی که چه قدرتی بر آن حاکم است و از چه منشأایی برخاستهای، و دریابی که وقت محدودی داری. پس وقت را غنیمت شمار و بر آگاهیات بیفزا، وگرنه آن را برای همیشه از دست خواهی داد.
همواره با ارادهای محکم، رومی صفت و مردانه، با متانتی درست و طبیعی، و با رأفت، استقلال رای و عدالت به کاری که در پیش داری بیندیش. دیگر ملاحظات را از سر بیرون کن، تو بر این کار قادری، اگر هر کاری را به گونهای انجام دهی که انگار آخرین کار زندگیات است، عاری از پریشان فکری، فارغ از سلطه عواطف بر عقل، عاری از خودنمایی، رها از خودپرستی، و بیگله و شکایت از دست تقدیر. ملاحظه کن که زندگی آرام و پرهیزگارانه چه ملزومات اندکی دارد: آدمی فقط باید همین چند اندرز را به کار بندد، خدایان چیزی بیش از این نمیخواهند.
ای روح من، تو داری به خود بد میکنی، به زودی دیگر وقتی برای جبران مافات نخواهی داشت. انسان فقط یک بار زندگی میکند، زندگی تو تقریباً به پایان رسیده، ولی هنوز هم از شرافت خود غافلی، و سعادت خویشتن را به ارواح دیگران سپردهای.
آیا امور بیرونی خاطرت را پریشان میکنند؟ پس خلوت گزین، و بر شناختی که از امر نیک داری بیفزا و بر بیقراریات فائق آی. از خطای دیگری هم حذر کن: حماقت آنانی که بسیار تلاش میکنند ولی در افکار و حرکات خود هیچ هدفی ندارند و در واقع وقت خویش را تلف میکنند.
همواره به یاد داشته باش که طبیعت جهان و طبیعت خودت چگونه است و این که این دو با یکدیگر چه رابطهای دارند- طبیعت تو جزء بسیار کوچکی از آن کلِ بسیار بزرگ است. از یاد مبر که جزئی از طبیعت هستی و هرگز کسی نمیتواند تو را از قول و فعل موافق با طبیعت باز دارد.