نوسازی کشور به تشکیلات اداری مدرن و به دنبال آن کارمندان و کارگزارانی نیازمند بود که بتوانند سیستم جدید را اداره کنند. به همین منظور رضاشاه به محض روی کارآمدن دولتش اعزام دانشجویان به خارج از کشور را در دستور کار خود قرار داد و بودجهی هنگفتی برای این امر در نظر گرفت. بسیاری از دانشجویان اعزامی در این دوره به چهرههای برجستۀ علمی و صنعتی ایران تبدیل شدند که توانستند در مدت زمان اندک زمینۀ پیشرفتهای فراوانی را برای ایران مدرن فراهم کنند؛ با این حال این دانشجویان و فعالیتهایشان در خارج از کشور همواره از نگرانیهای شاه و دربار بود.
رضاشاه تمایل داشت تا این افراد تنها علوم و فنون را از غربیها بیاموزند و از گنجینۀ مفاهیم آزادیخواهانۀ آنها غنیمتی به ایران نیاورند. اما چنین چیزی طبعاً امکانناپذیر بود. دانشجویان ایرانی همچون پیشینیان به محض ورود به خاک اروپا و آمریکا آزادی جوامع غربی را با ایران مقایسه میکردند. حال دموکراسی پیش روی آنها بود که با جامعۀ استبدادزدۀ ایران بسیار تفاوت داشت. ایران پس از پشت سر گذاشتن تجربۀ انقلاب مشروطه که با بحرانهای داخلی و درگیریهای قومی همراه شد و سپس با جنگ جهانی اول به آشفتگی تمام گرفتار شده بود اکنون تحت سلطۀ دیکتاتور تجددخواهی قرار داشت که مولفههای مشروطیت را یکی پس از دیگری زیر پا گذاشته بود. همۀ اینها در نهایت موجب شد تا موجی از نارضایتی در میان دانشجویان ایرانی مقیم در کشور آلمان به راه بیفتد.
اعتراضات دانشجویان در این دوره فاقد سازماندهی مشخص بود. آنچه آنان را به حرکت واداشته بود بیزاری از دولتهای بیگانه به ویژه انگلستان و روسیه بود. دانشجویان، رضاشاه را دست نشاندۀ انگلیسیها میدانستند و این تفکر به تدریج در نشریات دانشجویی، ابتدا در خارج از کشور و در ادامه در داخل نیز منتشر میشدند و اقدامات دولت پهلوی به باد انتقاد گرفته میشد .
از اواخر دوران پادشاهی احمدشاه قاجار تفکرات مارکسیستی به تدریج به ایران وارد شده بود. پس از انقلاب اکتبر سال 1917م یکی از سیاستهای دولت شوروی گسترش دامنۀ کمونیسم بود و بدین منظور گروهی از دانشجویان ایرانی به این ایدئولوژی علاقه نشان دادند. این گروه پس از به قدرت رسیدن رضاشاه، در مجله “دنیا” که توسط دکتر تقی ارانی منتشر میشد، به ترویج افکار خویش پرداختند. رضاشاه در مقابل این گروهها هیچگونه انعطافی از خود نشان نداد و از همان ابتدا دست به سرکوب آنها زد. او دستور داد تا اعضای گروه معروف به 53 نفر (که عمدتاً از دانشجویان دانشگاه تهران بودند) به جرم تبلیغ عقاید کمونیستی بازداشت شوند. به دنبال این مسئله قوانین سفت و سختی ایجاد کرد تا از گسترش نفوذ چپ در ایران جلوگیری کند.
در سال 1309 دانشجویان ایرانی مقیم اروپا کنگرهای در کلن تشکیل دادند و با محکوم کردن اقدامات دولت رضاشاه، خواستار آزادی همه زندانیان سیاسی و ایجاد جمهوری شدند و در سال بعد گروهی از دانشجویان مقیم مونیخ که با اعضای باقیمانده فرقه کمونیست ایران همکاری نزدیکی داشتند، نشریه جدیدی به نام “پیکار” منتشر کردند. محتوای نشریه پیکار ضددیکتاتوری و نشر اندیشه جمهوریخواهی بود. آنها در مقالات و مطالب خود از مردم میخواستند تا در برابر حکومت مقاومت کنند و بر ضد رضاشاه قیام کنند. آنها در این نشریات تمام اقدامات عمرانی رضاشاه در کشور مانند احداث خط راهآهن سراسری را یک توطئه میدانستند که توسط دولت استعماری انگلستان طراحی شدهاند و هدف آنها چیزی جز فریب افکار عمومی نبوده است.
اما این فعالیتها با توجه به حساسیت رضاشاه خیلی زود واکنش حکومت ایران را برانگیخت. رضاشاه، دولت آلمان را وادار کرد تا از انتشار مجلات و روزنامههایی که در آنها مطالبی ضد حکومت او به چاپ میرسید جلوگیری کنند و به دنبال آن مجلس ملی قانونی تصویب کرد که بر اساس آن، اعضای سازمانهایی که “پادشاهی مشروطه” را به خطر میانداختند یا “مرام اشتراکی” را تبلیغ میکردند به 2 تا 10 سال زندان محکوم میشدند .
در سال 1928 میلادی، تیمورتاش وزیر دربار ایران به سفارت آلمان رفت تا دستورات شاه را به دولت آلمان ابلاغ کند.
دانشجویان مقیم در آلمان، تظاهرات علیه رضاشاه برگزار کردند و گزارشهای ضدحکومتی خود را به زبانهای انگلیسی، فرانسوی و آلمانی تهیه و برای مطبوعات آلمان ارسال کردند. انتشار این گزارشها موجب تیرگی روابط ایران و آلمان شد.
این اتفاقات، رضاشاه را نسبت به فعالیتهای دانشجویان محتاط تر کرد و این مسئله موجب شد تا در سیاست اعزام دانشجو به خارج از کشور محدودیتهایی به وجود بیاورد.
با این همه اعتراضات دانشجویی هرگز متوقف نشد و در ادامه دانشجویان داخل کشور دامنۀ اعتراضات ضد حکومتی را افزایش دادند. گمان میرود یکی از علل تأسیس دانشگاه تهران علاوه بر مسائل آموزشی و توسعه فرهنگی، اعتراضات دانشجویان خارج از کشور بود. طرح تأسیس دانشگاه تهران در زمان وزارت محمد تدین پیشنهاد شده بود اما در سال 1310 تصویب شد و احداث آن تا اسفند 1313 به تعویق افتاد که یکی از اولین اعتراضات دانشجویی نیز در همین سال اتفاق افتاد.
دانشجویان پزشکی در سال 1313 و دانشجویان تربیت معلم در سال 1315 دست به اعتراضات گستردهای زدند و دانشجویان دانشکده حقوق درسال 1316 در اعتراض به هزینههای بیهودۀ دانشگاه که برای بازدید ولیعهد صرف میشد در کلاسها حاضر نشدند. در جریان این اعتراضات، سالانه تعداد زیادی از فارغ التمصیلان و دانشجویان به جرم وابستگی به کمونیسم یا فاشیسم و اقدام به توطئه علیه شاه دستگیر و یا حتی اعدام میشدند.
در این دوران فعالیت دانشجویان و استادان مذهبی با توجه به فضای ضد مذهبی حاکم بر جامعه دانشگاهی و محافل روشنفکری و نیز اقدامهای ضد مذهبی رضاشاه با محدودیت زیادی مواجه بود. بعد از انقلاب مشروطه، این تفکر در میان نخبگان جامعه نهادینه شده بود که علت عقبماندگی و مشکلات جامعه ایران به دلیل اعتقادات دینی است و تبلیغات دولتمردان معتقد به این مسئله و چپها به این طرز تقکر دامن میزد، و شرایط به گونهای شده بود که دینداری و عمل به احکام دینی، نشانه عقبماندگی بود. به همین علت، دیکتاتوری رضاشاه و نابرابریهای موجود در جامعه، باعث نارضایتی دانشجویان مذهبی شده بود. با این همه، جنبشهای دانشجویی که غالباً در هفت سال نخست سلطنت رضاشاه رخ دادهاند به دلیل استبداد خشونتآمیز رضاشاه و سرکوب شدید دانشجویان مذهبی، چپ و مشروطهطلب امکان انسجام نیافتند با این حال همانطور که بیان شد، فعالیتهای سیاسی دانشجویان در کشور همزمان با تأسیس دانشگاه بود و به عنوان مولفۀ جدانشدنی از آن محیط و با توجه به فضای حاکم بر جامعه ایران پس از سقوط رضاشاه در شهریور 1320، در قالب سه حزب توده، جبههی ملی و انجمن اسلامی ادامه پیدا کرد.
منابع
جنبش دانشجویی در ایران از تأسیس دانشگاه تا پیروزی انقالب اسالمی، علیرضا کریمیان
فریما دستیار