تخیل فراتر از همه چیز
در سال 1922 آندره برتون که شاعر جوان دادائیست و رهبر آینده جنبش سوررئالیسم بود، علیه روشهای باب روز محافظهکار آن زمان همچون خلوصگرایی (پوریسم) صحبت کرد و از رویکردی اندیشمندانهتر دفاع کرد. او برای اینکه به نگاههای معاصر جهتدهی کند، خواستار بازنگری در هنر پابلو پیکاسو و هنرمندان سمبولیست قرن نوزدهم مثل پل گوگن، اودیلون ردون و گوستاو مورو شد. هنرمندان سمبلیست خود را وقف تخیل کرده بودند و تصاویر رویاگونه و رازآلودی برگرفته از اسطورهشناسی و انجیل و منابع ادبی دیگر و همینطور فانتزیهای شخصی میکشیدند.
تعهد برتون به خیالانگیزی هنر مدرن صحنه را برای ظهور سورئالیسم مهیا کرد، این جنبش در سال 1924 شروع به کار کرد و فعالیت ذهنی هنرمند را مقدم بر همه مسائل دیگر دانست، به خصوص مسائل فرمی که دیگر نماد هنر مدرن شده بودند. به قول سوررئالیستها، هدف درست برای هنرمند باید سیر و سیاحت در ذهن بیمنطق و بازآفرینی جهان بر طبق امیال تخیل باشد. هنرمندانی که خود را سرگرم تکنیک نقاشی و هماهنگی فرمی میکنند وقتشان را هدر می دهند و قدرت انقلابی بالقوه فعل انسان را نادیده میگیرند.
افسون رویاگونه
برتون شاگرد گیوم آپولینر شاعر بلندآوازه و منتقد هنر پرنفوذ آن دوران بود که قهرمان هنرمندان مدرن و دوست صمیمی پیکاسو بود. آپولینر علاوه بر کوبیستها از روسو و مارک شاگال هم تعریف میکرد، هنر این دو هنرمند خیالی بود با سبکی که عنوان خامدستانه (naïve ) داشت. کار این هنرمندان محصول طبیعی تخیلشان قلمداد میشد. روسو بازرس گمرک بود و یک نقاش خودآموخته متعهد با آثاری خیالی و صحنههایی غریب.
شاگال هنرمندی آموزش دیده بود و تصاویری مثل افسانهها نقاشی میکرد که یادآور خاطرات کودکیش از جامعه یهودیان ویتبسک روسیه (بلاروس کنونی) بود. توانایی او در ترکیب نوآوری های فرمی نقاشی های فوویستی و کوبیستی با صحنه های فانتزی ستودنی است.
آندره برتون و سوررئالیست های پس از او تحت تاثیر هنرمند خیال اندیش دیگری که آپولینر ستوده بود قرار گرفتند، نام این هنرمند جورجیو دیکیریکو بود. او برخلاف شاگال هیچ تاثیری از نوآوریهای فرمی نقاشی مدرن نگرفته بود. تصورات خیالی او هیچی بهرهای از افسون داستانهای این نقاش یهودی روسنبرده بود و در مقایسه با رویاهای رنگارنگ و خوش نقش و نگار شاگال، نقاشیهای پیش از جنگ اول جهانی دی کیریکو کابوسهایی منحوس بودند.
بین سالهای 1911 تا 1915 دی کیریکو در پاریس کار میکرد و صحنههای رویاگونهای خلق میکرد که در آنها خطوط ساده شده مناظر شهرهای متروک کلاسیک با پرسپکتیو خطی اغراق شده ترسیم شده بودند. آسمانهای تاریک و تهدیدکننده و الگوهای چندضلعی سایههای قدرتمند بر رعب و وحشت صحنه میافزودند. فیگورهایی که تنها شبحشان در نقاشیهای شهری دیکریکیو دیده میشدند، در حالیکه مجسمهها و مانکنها در خیابانهای خالی تنها ایستاده بودند.
نکته برجسته دیگر در کارهای او آرایش معمایی و رازآلود اشیا غیرمتجانس بود. نقاشی «تردید شاعر» نیم تنه شکسته یک مجسمه کلاسیک زن برهنهای را در کنار یک خوشه موز مقابل یک تاق ضربی نشان میدهد و لوکوموتیو بخاری در دوردست از گوشه تصویر خارج میشود. همه اجزا با دقت نقاشی شدهاند و آرایش آنها واجد معنا به نظر میرسد؛ با این وجود معنای تصویر به تفسیر گشوده است. دقیقاً همین دلالتگری به تخیل بود که توجه برتون را جلب کرد و یکی از استراتژیهای اصلی سوررئالیسم شد.
دادای پاریس و تولد سوررئالیسم
در سالهای پس از جنگ جهانی اول برتون و چند نویسنده جوان فرانسوی جنبش دادا را ایجاد کردند. دادائیستهای پاریس که رابطه نزدیکی با اعضای گروههایی دادائیستی دیگر مثل تریستیان تزارا، فرانسیس پیکابیا و مارسل دوشان داشتند به موضوعات دیگری هم علاقمند شدند. آنها استراتژی دادا را مبنی بر حمله به جامعه و هنر مدرن از طریق اعمال بیمعنی و خودسرانه اتخاذ کردند و به تدریج دست از کارهای بیمعنی که به بن بست میرسید برداشتند.
دادائیستهای پاریس به رهبری آندره برتون پی به قدرت نهفته ذهن ناخودآگاه بردند که وسیله جدیدی بود که میتوانست در کالبد حرکت انقلابی هنر و ادبیات مدرن جان تازهای بدمد. برتون در طول جنگ در یک آسایشگاه روانی کار کرده بود و شیفته نظریهها و کشفیات جدید علم روانشناسی بود. دادائیستها امیدوار بودند که از طریق هیپنوتیزم و روشهای دیگر برای دستیابی به فعالیت ذهن ناخودآگاه به منشا فعالیتهای انسانی دسترسی پیدا کنند. از دل این تجربهها سوررئالیسم زاده شد.
بیدار کردن منابع خلاق ذهن
برتون از واژه «سوررئالیسم» که ابداع آپولینر بود استفاده کرد و مانیفست سورئالیستی را در سال 1924 منتشر کرد. در این متن تعریف خودش را از سوررئالیسم چنین نوشت:
سوررئالیسم، اسم. خودکاری روانی در وضعیت خلوص ذهنی که شخص با الفاظ با استفاده از واژههای مکتوب یا به طرق دیگر عملکرد واقعی اندیشهاش را بیان میکند. دیکته شده توسط اندیشه، در غیاب هر گونه کنترل که توسط عقل تحمیل شود و عاری از دغدغههای زیباییشناختی یا اخلاقی.
دایرةالمعارف. فلسفه. سوررئالیسم مبتنی است بر اعتقاد به واقعیت برتر فرمهای خاصی از تداعیهایی که پیشتر مغفول بودهاند، در قدرت مطلق رویا، در بازیگوشی بیغرض و هدف اندیشه. بر آن است که یکبار و برای همیشه مکانیزمهای روانی دیگر را نابود کند و جایشان را بگیرد و کار حل همه مشکلات زندگی را بر عهده بگیرد.
از این تعریفها برمیآید که سوررئالیسم چیزی بیشتر از یک گرایش باب روزهنری و ادبی دانسته میشد. عاملیت اجتماعیای که برایش درنظر گرفته بودند خیلی گسترده بود. هدف نوشتههای سوررئالیستی این بود که عقلانیت و ساختارهای منطقی و عملی و اخلاقی موجود برای درک واقعیت را «ویران» کنند. جایگزین کردن چنین منطقی همان تفکر سوررئالیستی است، که از طریق انواع راهبردهای خلاقانه قدرت نهفته تخیل و ذهن ناخودآگاه را که زمان مدیدی سرکوب شدهاند آزاد میکند و باعث انقلاب در واقعیت میشوند.
تفکر سوررئالیستی مختص هنرمندان نبود. از نظر سوررئالیستها تفکر ناخودآگاه و غیرمنطقی همان روشی بود که کاشان قارههای نو و قوانین طبیعت، آنها که ابزارها و روشهای نو میآفریدند و در نهایت انقلابیون که با افکارشان واقعیت را از نو میساختند، از آن بهره میبردند . تفکر سوررئالیستی در دسترس همگان بود و هدف سوررئالیستها این بود که عوام را از خواب بیدار کنند و آنها را به منابع عظیم خلاقه درون خودشان آگاه سازند و بازآفرینی جهان را رقم بزنند.
دکتر چارلز کریمر و دکتر کیم گرنت
مترجم: زهرا قیاسی