پرسش صدق چیست، به دلیل آنکه یکی از عمیقترین سوالات فلسفی است، همگان را به تأمل وا میدارد. برخی از مردم بر این باورند که این نوع سؤالات پاسخی ندارند. به نظر بسیاری دانستن اینکه صدق چیست مستلزم آن است که همه چیزها را بدانیم و به همه رمز و رازهای عالم واقف باشیم، بر این اساس به نظر میرسد شناخت صدق نیازمند نوعی حکمت رازآلود و عرفانی است که فقط از آن خدایان و پیامبران است و برای ما ادمیان عادی حظ و بهرهای از آن نیست.
از نظر فیلسوفانی که به بحث از مسئله صدق پرداختهاند چنین دیدگاه اشتباه است این خطا ناشی از دو خلط متفاوت است. اولین خلط عبارت است از خلط میان صدق و عالم هستی. باید توجه داشته باشیم که صدق مساوی با هستی نیست. صدق ویژگی است که با جملاتی همچون برف سفید است به وجود میآید و با جملاتی مانند پرندگان میخزند، منتفی میگردد. بنابراین شناخت و تبیین ماهیت صدق به معنای شناخت و تبیین ماهیت این وصف یا ویژگی است نه شناخت و تبیین کل عالم هستی.
دومین خط که باعث شده است این توهم به وجود آید که پاسخ به پرسش صدق چیست، مستلزم نوعی بصیرت و دریافتهای عرفانی است، آن است که پرسش از چیستی صدق با پرسش مشابه آن یعنی پرسش از چیستی حقیقت خلط شده است. گاهی پیش می آید که شخصی بپرسد حقیقت چیست و مراد او، پرسش از یک امر بسیار کلی و عام باشد، چنین شخصی در صدد است تا از طریق قوای ادراکی خود همه امور قابل شناخت را بفهمد و حقیقت همه چیزهای عالم را بداند.
پرواضح است که چنین چیزی غیرممکن است، ما آدمیان همهدان نیستیم و قدرت شناخت همه چیز را نداریم. به این ترتیب پاسخ به این نوع سوال بسیار عام و فراگیر که حقیقت چیست؟ غیر ممکن است. اما این پرسش که صدق چیست؟ سوالی کاملاً متفاوت، است. برای پاسخ به این سؤال نیاز نیست که همهی چیزهای قابل شناخت را بدانیم یا همه امور قابل فهم را فهمیده باشیم. برای پاسخ به این سوال کافی است مثلا دو گزاره ۲+۲=۴ و تهران پایتخت ایران است، را در نظر بگیریم و ویژگی مشترک بین ان دو را شرح دهیم. وقتی میپرسیم صدق چیست؟ در واقع سؤال ما از این نوع است که X چیست؟ همان سوالاتی که سقراط برای مخالفت با مخالفان خود به آن شهره بود. در کتاب اتیفرون، سقراط ابتدا میپرسد عمل صالح چیست و سپس از پذیرش پاسخی که صرفاً به ارائه لیستی از اعمال صالح میپردازد سرباز میزند در واقع سقراط به دنبال تبیین علتی است که یک عمل را صالح یا ناصالح میسازد نه اینکه به دنبال لیستی از مصادیق عمل صالح باشد او میخواهد بداند که ماهیت عمل صالح چگونه چیزی است؟ به همین ترتیب، وقتی میپرسیم صدق چیست، منظور ما ردیف کردن لیست بلندبالایی از نمونههای مدعیات صادق نیست. ما از صدق یک موضوع یا یک چیز سوال نمیکنیم بلکه از ماهیت صدق سراغ میگیریم و همچنین در پرسش از چیستی صدق به دنبال تبیین کل عالم هستی نیستیم همه آنچه که میخواهیم بدانیم این است که وقتی میگوییم یک مدعا صادق است یا کاذب به چه معناست؟ پاسخ خوب پاسخی است که به ما بگوید چه چیزی یک مدعای صادق را صادق میکند و چه چیزی یک مدعای کاذب را کاذب میکند و بدین وسیله از ماهیت صدق برای ما سخن بگوید.
ارسطو، در کتاب متافیزیک، میگوید، اگر در مورد چیزهایی که نیستند بگوییم هستند و یا در مورد چیزهایی که هستند بگوییم نیستند سخن کاذبی گفتهایم و اگر در مورد چیزهایی که هستند بگویم هستند و در مورد چیزهایی که نیستند، بگوییم، نیستند سخن صادقی گفتهایم.
شیرزاد گلشاهی کریم