نویسنده: سمیر اکاشا / مترجم: هومن پناهنده
علم چیست؟ آیا علم از عینیت برخوردار است؟ آیا همه چیز را میتوان با علم تبیین کرد؟ کتاب مقدمهای کوتاه بر فلسفه علم معاصر است که مضامین اصلی این شاخه از فلسفه را دربر میگیرد.
نویسنده در ابتدا نگاهی کوتاه به تاریخ علم میاندازد و سپس مفاهیمی از قبیل استدلال علمی، تبیین علمی، انقلاب علمی و نیز رئالیسم علمی و ضدرئالیسم را بررسی میکند، او همچنین بخشی از کتاب خود را به برخی مباحث فلسفی مربوط به این یا آن علم خاص اختصاص میدهد. مسائلی مانند طبقهبندی در زیستشناسی و ماهیت زمان و مکان در فیزیک.
پوزیتیویست منطقی
در جهان انگلیسی زبان در دوران پس از جنگ، پوزیتیویسم منطقی نهضت فلسفی مسلط بود. نخستین پوزیتیویستهای منطقی گروه نه چندان منسجمی از فلاسفه و دانشمندان بودند که در دهه 1920 و اوایل دهه 1930 در وین تشکیل جلسه میدادند.
پوزیتیویستهای منطقی برای علوم طبیعی، ریاضیات و منطق ارزش فراوانی قائل بودند. نخستین سالهای قرن بیستم مصادف بود با پیشرفتهایی هیجانانگیز در عرصه علوم و به خصوص فیزیک. این پیشرفتها پوزیتیویستها را به شدت تحت تأثیر قرار داد. یکی از اهداف آنها این بود که فلسفه را «علمی»تر کنند. با این امید که پیشرفتهایی مشابه آنچه در علوم به وقوع پیوسته بود در فلسفه هم رخ دهد. در مورد علم، آنچه به وقوع پیوسته بود در فلسفه هم رخ دهد. در مورد علم، آنچه بیش از هر چیز تحسین پوزیتیویستها را برمیانگیخت عینیت آشکار آن بود. آنها معتقد بودند که حیطههای دیگر، بیشتر محل جولان عقاید شخصی پژوهشگرند. حال آن که در علم مسائل را میتوان به شیوهای کاملاً عینی حل کرد. شیوههایی از قبیل آزمون تجربی این امکان را برای دانشمند ایجاد میکند که نظریه خود را مستقیماً با واقعیات محک بزند و از این طریق درباره ارزش آن نظریه آگاهانه و خالی از تعصب داوری کند. بدینترتیب، در چشم پوزیتیویستها علم مثال اعلای فعالیت عقلانی و مطمئنترین راه نیل به حقیقت بود.
اما بهرغم ارزش و احترام فوقالعادهای که علم نزد پوزیتیویستها داشت، آنها به تاریخ علم کمتر اعتنا میکردند. در واقع، نظر پوزیتیویستها این بود که فیلسوفان از تاریخ علم چیز چندانی نمیآموزند. این نظر بیش از همه از تمایز قاطعی ناشی میشد که پوزیتیویستها بینِ، به اصطلاح خودشان، «مقام کشف» و «مقام توجیه» قائل بودند. مقام کشف فرایندی واقعی و تاریخی است که طی آن دانشمندی به نظریه معینی دست مییابد. مقام توجیه شامل شیوههایی میشود که دانشمند با تکیه به آنها میکوشد نظریه کشف شده را توجیه کند و به کرسی بنشاند. آزمون نظریه، جستجوی شواهدِ مربوط به موضوع و اموری از این قبیل به مقام توجیه مربوط میشوند.
پوزیتیویستها معتقد بودند که مقام کشف، فرایندی شخصی و روانشناختی است و تابع قواعد و قوانین دقیقی نیست، حال آنکه در مقام دوم، یعنی مقام توجیه پای امور عینیِ منطقی بهمیان میآید نظر پوزیتیویستها این است که فیلسوفان علم باید صرفاً به بررسی مقام توجیه بپردازند و کاری به مقام کشف نداشته باشند.