میسیونرها، مبلغان مسیحی بودند که از دوره محمدشاه قاجار اجازه تبلیغ و ساخت مدارسی در ایران را پیدا کرده و به افزایش نفوذ خود پرداختند. گرچه طی دوره صدارت امیرکبیر، مطابق سیاست بیگانهستیزی وی، فعالیتها و قدرت میسیونرها محدود گردید. اما با عزل وی فعالیتهای میسیونری از سر گرفته شد. از دهه 1860 (دوره ناصرالدین شاه) تعداد مدارس خارجی به شدت افزایش یافت و دیگر به اقلیتهای مذهبی و نواحی روستایی آذربایجان محدود نماند. بلکه تقریباً در تمام شهرهای مهم مدارس میسیونری تأسیس شد. کشورهای اروپایی هم که مایل بودند منافع سیاسی و اقتصادی خود را در ایران پیش ببرند، از این مدارس پشتیبانی میکردند.
آمریکاییها از 1872 فعالیت خود را در تهران آغاز کردند و مدرسه پسرانهای به نام کالج البرز ساختند که تا امروز هم با نام دبیرستان البرز مشغول به کار است. آنها دو سال بعد مدرسه دخترانه ایران بتل را تأسیس کردند که به تدریج مورد استقبال دختران مسیحی، یهودی، زردشتی و مسلمان قرار گرفت. به طوری که تا سال 1903 تعداد دانشآموزان آن به 63 نفر رسید. حتی مظفرالدین شاه از این مدرسه بازدید کرد و قول 100 تومان کمک سالانه داد. اما پس از مدتی، با بالا گرفتن اعتراضات مردم، امر کرد والدین، دختران خود را از این مدرسه بیرون بیاورند زیرا به آنها یاد داده میشود کفش پاشنه بلند و دامن بپوشند! با این حال فعالیتهای مدرسه، پس از دو سال تعلیق از سر گرفته شد.
هیئت آمریکایی همچنین از 1880 درمانگاهها و مدارسی برای آموزش پزشکی در تهران، رشت، همدان و قزوین دایر کرد که خدمات بهداشتی ارزشمندی به مردم ارائه دادند.
کاتولیکهای فرانسوی نیز در همین بازه زمانی دایره فعالیت خود را گسترش دادند. فرانسویان تا سال 1882، 74 مدرسه ابتدایی در منطقه ارومیه، 4 مدرسه در تهران، 3 مدرسه در تبریز و 5 مدرسه در اصفهان داشتند. اقدامات آنها خصوصا مورد حمایت شاهزاده ظلالسلطان، حاکم اصفهان قرار گرفت. و او سالانه 150 تومان مقرری به درمانگاهها و مدارس آنان میپرداخت.
برنامه آموزشی مدارس فرانسوی در شهرها شامل تدریس زبان فرانسه، فارسی، تاریخ و جغرافیای جهان، ریاضیات و علوم تجربی تا سطح دبیرستان بود و حتی برخی دانشآموزان امکان ادامه تحصیل در اروپا را مییافتند. برنامه درسی مدارس روستایی متفاوت بود و صرفا به آموزش خواندن و نوشتن و برخی حرفهها کفایت میشد. همچنین برنامه مدارس دخترانه هم با مدارس پسرانه تفاوت داشت. به دختران تنها خواندن و نوشتن، خانهداری، خیاطی و مسائل بهداشتی تدریس میشد. نکته جالب آن که مدارس فرانسوی حتی اجازه تحصیل شرعیات اسلامی را هم به شاگردان مسلمان میدادند که البته کلاسهای آن مستقل از مدرسه برگزار میگردید.
با وجود تمام این فعالیتها، نه آمریکاییها و نه فرانسویان در نواحی جنوبی ایران موفقیت چندانی به دست نیاوردند. زیرا میسیونرهای انگلیسی بیشتر مدارس این منطقه را در اختیار داشتند. انگلیسیها در 1862 نخستین مدرسه خود را به نام سی.ام.اس در اصفهان ساختند. ظلالسلطان که در آن زمان با علمای شیعه اصفهان اختلاف داشت، برای رقابت با آنها، به شدت از این مدرسه حمایت کرد و دستور داد درباریانش پسران خود را به سی.ام.اس بفرستند. با وجود مخالفت علمای مسلمان و ارمنی، تنها طی یک دهه تعداد شاگردان این مدرسه به 300 دختر و پسر رسید. پس از این موفقیت، انگلیسیها نیز حیطه فعالیتهایشان را گسترش دادند و در خوزستان، فارس و بوشهر مدارس دیگری تأسیس کردند.
گسترش مدارس میسیونرها باعث شد ارمنیان ایران که میترسیدند هویت خود را از دست بدهند، اقدام به ساخت مدارس ارمنی غیر وابسته به میسونرها کنند. پیشتر ارمنیان نیز مثل مسلمانان مکتبخانه داشتند اما با درک کارایی آموزش نوین غربی، مدارس ارمنی در اصفهان، تبریز، تهران و همدان ساخته شد. برنامه درسی این مدارس شامل ارمنی، فارسی، فرانسه، تاریخ و مذهب ارامنه، جغرافی و ریاضیات بود. این مدارس مورد حمایت شاهان قاجار و ارمنیان ایران قرار گرفت. به طوری که تعداد دانشآموزان این مدارس، تنها در منطقه آذربایجان به 6000 نفر (1904) رسید.
به طور کلی مدارس میسیونری، با مخالفت علمای مسلمان، مسیحی و یهودی ایرانی مواجه بودند. زیرا روحانیون به صورت سنتی وظیفه آموزش را برعهده داشتند، و حالا این حیطه فعالیت خود را در خطر میدیدند. به علاوه هیچکدام از مدارس خارجی خط مشی جدای از سیاست نداشتند و به فکر افزایش نفوذ سیاسی و تجاری کشور متبوع شان بودند. این مدارس با ترویج زبان و فرهنگ خود، قشری از تحصیل کردگان وابسته به سفارتخانههای خارجی را تربیت میکردند. به همین دلیل ناصرالدین شاه و مظفرالدین شاه چندین بار دستور دادند این مدارس تعطیل و یا تعلیق شود.
با این حال میسیونرها تاثیر مهمی در پیشرفت فرهنگی ایرانیان، خصوصاً اقلیتهای مذهبی داشتند. این مدارس پیشگام آموزش زنان، آموزش روستایی و ترویج بهداشت بودند. همچنین کتب درسی و ابزار آموزشیشان مورد تقلید مدارس ایرانی قرار گرفت. به هر روی، با شروع نهضت مشروطه و رواج جو بیگانهستیزی میان مردم، این مدارس رو به افول رفت و مدارس ملی ایرانی جایگزین آنها شد.
منابع
کارنامه فرهنگی فرنگی/ هما ناطق
آموزش، دین و گفتمان اصلاح فرهنگی در دوره قاجار/مونیکا رینگر
فاطمه کاملی
—
—