Search
Close this search box.
تازه ها
مکتب‌های هنری: (ساخت‌گرایی ــ Contructivism)

ساخت‌گرایی نام جنبشی هنری است که در ابتدای قرن بیستم و پس از انقلاب 1917 در روسیه شکل گرفت و تأثیر به‌سزایی بر هنر دوران مدرن گذاشت. اولین هنرمندی که این سبک را برگزید و مطرح کرد ولادمیر تاتلین1 روسی است. در سال 1913 تاتلین، نقاش جوان روس، پابلو پیکاسو2 را در نمایشگاهی در پاریس ملاقات کرد و تحت تأثیر کارهای او قرار گرفت، به ویژه مجسمه‌های ترکیبی‌ای که پیکاسو با استفاده از مواد و مصالح مختلف، درست می‌کرد. البته این تنها یک تأثیرپذیری اولیه بود و جنبش ساخت‌گرایی که تاتلین آن را پایه‌گذاری کرد، از نظر مبانی فکری و عقیدتی، با سبک و شیوه ی پیکاسو کاملاً متفاوت بود.

ساخت‌گرایان در آثارشان اغلب از مواد و مصالحی که بازتاب دنیای مدرن بود، استفاده می‌کردند. از جمله مصالح صنعتی مانند پلاستیک و شیشه و آهن.

ساخت‌گراها معتقد بودند که اصل و اساس هنر باید در خدمت ساختن و سازندگی باشد و هنری که الهامات درونی و احساسات هنرمند را به نمایش بگذارد، کاری عبث و بیهوده است. همچنین ساخت‌گراها اعتقاد داشتند که هنر باید از قید تقلید از طبیعت رها شود. از نظر آن ها وقتی عکاسی می‌تواند به بهترین شکل طبیعت را نمایان کند، نیازی به تقلید هنرمندان از طبیعت نیست.

ساخت‌گراها اعتقاد داشتند که باید در خلق آثار به آینده و پیشرفت نظر داشت و از قیدوبند گذشته و سنت ها رها شد. تکنولوژی و استفاده از آن در هنر ساخت‌گراها بسیار دیده می‌شود. هنرمندان ساخت‌گرا نظر می‌گفتند که هنر باید در جهت ساختن آینده‌ای بهتر و پیشرفته‌تر باشد.

جنبش ساخت‌گرا را شاید بتوان محصول مدرن شدن و صنعتی شدن جهان دانست. جهانی که کارخانه‌ها و تولیداتشان مهم‌ترین ویژگی آن دوره، بخصوص در شوروی سابق که خاستگاه جنبش هنری ساخت‌گرا بود، به حساب می‌آمد.

ساخت‌گراها به دقت در استفاده از مواد مختلف و چگونگی ترکیب آن‌ها با هم برای ساختن اثری که هم جنبه ی هنری داشته باشد و هم کاربردی باشد، تأکید داشتند. ساخت‌گراها می‌خواستند تا هنر جدید و ماشینی و مدرن را جایگزین هنر به قول خودشان مرده و قدیمی گذشته کنند. به همین دلیل در آثار آنها اعم از معماری، طراحی صنعتی، مجسمه‌سازی، نقاشی و غیره، عناصر دنیای مدرن و مکانیزه، بسیار دیده می‌شود. این سه واژه تعریف دقیقی از جنبش هنری ساخت گرایی می‌دهد: تکنولوژی، صنعت و عملکرد.

استفاده از اشکال هندسی و حجم‌های هندسی به همراه موتورهایی که این حجم ها را به حرکت درآورد یا تکنولوژی‌ای که آن‌ها را تکان دهد و نیز استفاده از رنگ‌های خالص و نورپدازی با حداکثر درخشانی از ویژگی‌های آثار تجسمی و معماری ساخت‌گراست.

آن‌ها می‌خواستند که بین ماشین و هنر ارتباط برقرار کنند و پیشرفت‌های دنیای صنعتی و مدرن را همچون بارقه‌هایی امید بخش برای هنر می‌دانستند. همچنین هنر ساخت‌گراها بسیار مبتنی بر علوم دیگر بود، از جمله علم ریاضی و هندسه که در آثار آنها نقشی مهم ایفا می‌کردند، و نیز علوم فیزیک و شیمی که نقش پررنگ آن‌ها هم در بسیاری از آثار ساخت‌گرایان دیده می‌شود.

جنبش ساخت‌گرایی به دو دسته تقسیم می‌شود، یکی ساخت‌گرایی روسی که منشأ و سرآغاز ساخت‌گرایی محسوب می‌شود و دیگری ساخت‌گرایی اروپایی که بعد از جنبش روسی و توسط هنرمندان مهاجر روس و اروپایی در اروپا شکل گرفت. ساخت‌گرایی روسی در عین توجه و تأکیدش بر استفاده از تکنولوژی در هنر، به کاربردی بودن آن هنر و امکان تولید انبوه از دستاوردهای هنری هم، تأکید بسیار داشت. به همین دلیل اکثر منتقدین سبک و شیوه‌ی تولیدگری را هم شاخه‌ای از ساخت‌گرایی می دانند. همچنین هنر ساخت‌گرای روسی آرمانی بود و نظر به ساخت آینده داشت. از نظر آن‌ها آتلیه‌های هنری باید به کارخانه تبدیل می شد و تکنسین‌های ساخت ماشین آلات صنعتی باید در زمره‌ی هنرمندان قرار می گرفتند. در همین راستا ساخت‌گراها به ساخت، طراحی و تولید لوازم روزمره‌ی جامعه روی آوردند، مثل لوازم آشپزخانه یا بخاری و صندلی و غیره.

از جمله آثار مهم ساخت‌گرایی روسی که در برگیرنده اکثر اهداف و آرمان‌های این سبک هنری است می‌توان به طراحی برج یادمان انترناسیونال سوم اشاره کرد. این برج که توسط ولادمیر تاتلین طراحی شد، هیچ‌گاه در واقعیت ساخته نشد و تنها ماکتی از آن درست شد. برجی که قرار بود قرینه‌ی برج ایفل باشد، سازه‌ای مخروطی شکل از آهن و فلز که شبیه یک رصدخانه بود و در نگاه منتقدین بنایی بود که یادآور آرمان‌های بزرگ انسان مدرن بر روی زمین بود و حلقه‌های آن تاریخی بود که انسان گذرانده بود و همچنان آن را تجربه و تکرار می‌کرد. چنانکه پونین3 منتقد مطرح شوروی آن زمان، این طرح را چنین توصیف می‌کند: بنایی آرمانی، زنده و کلاسیک از اتحاد بین‌المللی کارگران جهان در قالبی ناب و خلاق.

جنبش ساخت‌گرایی روسی در تئاتر و سینما و ادبیات هم به صورت تمام عیار به کار گرفته شد. طراحی صحنه‌های عظیم و غول‌آسا در تئاترهای آن دوره و استفاده از سازه‌هایی که مجهز به انواع تکنولوژی‌های حرکتی بودند، از سبک و شیوه‌ی ساخت‌گرایی پیروی می‌کردند. از جمله کارگردانان مطرح و نوآور تئاتر روس که با ترکیب این قبیل صحنه‌ها و بازی‌های مکانیکی بازیگران، ساخت‌گرایی را به نمایش می‌گذاشت وسولد میرهولد4 بود. همچنین در سینما دزیگا ورتوف5 کارگردان ساخت‌گرای روس، اغلب آثارش را با تکیه بر اهداف این سبک هنری پدید آورده است. در سینمای ورتوف دوربین فیلم‌برداری جهان را ثبت می‌کند و یک موضوع واقعی و نه تخیلی با هدفی مشخص در قالب فیلم به نمایش درمی‌آید. ورتوف در ستایش ساخت‌گرایی بیانیه‌ای دارد که در آن می‌گوید: ما روح ماشین را کشف می‌کنیم. ما کارگر را در کنار میز دوست داریم. ما کشاورز را در کنار تراکتورش دوست داریم. ما انسان را با ماشین آشتی می‌دهیم…

اما ساخت‌گرایی در اروپا که به رهبری لیستسمی روس و دوبوزخ نقاش هلندی و هانس ریشتر هنرمند آلمانی شکل گرفت با این که در ابتدا بسیاری از آرمان‌های ساخت‌گرایان روسی را دنبال می‌کرد اما پس از مدتی از آن‌ها فاصله گرفت. هنرمندان اروپایی به ساخت‌گرایی منهای ویژگی کاربردی بودن اثر و تولیدگری آن، توجه نشان می‌دادند. آن‌ها ماشین را ستایش می‌کردند اما نیازی نمی‌دیدند که این ماشین و کاربرد آن در اثرشان حتماً هدفی داشته باشد و منظوری را دنبال کند که به توسعه و پیشرفت بیانجامد.

از دیگر ساخت‌گرایان مطرح روس می‌توان به کازیمر مالویچ6 نقاش و الکساندر وسنین7 معمار و نائوم گابو8 و آنتوان پوسنر9 نقاش و مجسمه‌ساز، اشاره کرد.

با آمدن و معرفی سبک ساخت‌گرایی به ایران، این سبک بین هنرمندان ایرانی هم طرفداری پیدا کرد به ویژه در معماری و طراحی صنعتی.

1-Vladimir Tatlin

2- Pablo Picasso

3-Nikolay Punin

4- Vsevolod Meyerhold

5- Dziga Vertov

6-Kazimir Malevich

7- Alexander Vesnin

8- Naum Gabo

9- Antoine Pevsner

منابع:

فضا به مثابه پشتیبان، فؤاد فراهانی، نشر چشمه، 1398

آخرین جنبش های هنری قرن بیستم، ادوارد لوسی اسمیت، ترجمه‌ی علیرضا سمیع آذر، نشر افراز، 1380

هنر مدرن، نوربرت لینتن، ترجمه‌ی علی رامین، نشر نی، 1382

مرضیه ازگلی