خاستگاه اولیه جنبش یا رویکرد مینیمالیسم را به آثار هنرمندان روس، پس از انقلاب اکتبر روسیه نسبت میدهند و فرمالیسم و ساختارگرایی هنرمندان روس در این دوره را، آغازی برای مینیمالیسم و استفاده از ساختارهای هندسی و حجمهای ساده میدانند که در دهههای 50 و 60 قرن بیستم به صورت گسترده و تحت نام جنبش مینیمالیسم، توسط هنرمندان غربی به ویژه در آمریکا، مورد توجه قرار گرفت.
اساس مینیمالیسم (کمینهگرایی) بر سادگی و خلاصهنمایی و نمایش اشکال هندسی است. اصطلاح هنر مینیمال نخستین بار توسط ریچارد ولیام فیلسوف هنر انگلیسی در۱۹۶۵ به کار رفت ولیام در مقالهی خود تحت عنوان هنر مینیمال نظریهاش در مورد به حداقل رساندن محتوای هنری را مطرح کرد. در هنر مینیمال هر چیز در سادهترین وجه خود و کاملاً حداقلی نمایش داده میشود. هنرمندان مینیمالیست باور دارند که با کاربرد موارد ساده مانند شکلهای هندسی بسیار ساده، میتوان به کیفیت ناب در رنگ و فرم و فضا و ماده دست یافت.
آثار مینیمالیسم گاه کاملاً تصادفی شکل میگرفت و یا هنرمندان این جنبش با استفاده از شکلهای ساده و تکرارشونده آثاری به وجود میآوردند که نمایندهی عطش آنها در کمگویی و ایجاز بود. در واقع این جنبش هنری، هنر را به عنوان اثری مشخصاً ساختهی دست انسان عرضه میکند که در برابر فراوانی و گستردگی طبیعت قرار میگیرد.
جنبش مینیمالیسم به عنوان جنبشی در برابر اکسپرسیونیسم قد علم کرد، اکسپرسیونیسم در دههی 50 در بین هنرمندان به ویژه هنرمندان آمریکایی، رویکردی فراگیر بود؛ هنرمندان اکپرسیونیسم با تکیه بر احساسات و تجربیات درونی، دست به خلق اثر میزدند و ادعا داشتند که ناخودآگاه هنرمند و تجربهی مستقیم حسی و عاطفی هنرمند در خلق آثارشان قدرت و تأثیر اساسی دارد؛ اما در هنر مینیمال این تجربهی احساسی جای خود را به روشی منطقی با استفاده از اصول ریاضی و فیزیک داد. مینیمالیستها با استفاده از قوانین فیزیک و ریاضی، از خطهای راست و شکلهای هندسی بسیار استفاده میکردند و معمولاً آثارشان را در سطوح بزرگ عرضه میکردند.
مینیمالیستها با حذف اصول ترکیببندی و استفاده از مواد ساده و بیشتر صنعتی، در پی خلق آثاری بودند که نمایشگر فرم و رنگ و فضا و معنای ناب باشد. آنها استفادهی هنرمندان از ترکیببندی و رنگآمیزیهای اغراقآمیز و تزیینات و توجه به جزییات اثر را، شگرد و فریب کاری هنرمند میدانستند.
شاید بتوان گفت که بهترین جملهای که هنر مینیمال را بیان میکند، این جمله از رابرت براونینگ باشد: Less is more (کمتر بیشتر است).
مینیمالیسم آخرین جریان عمدهی مدرنیسم است و بعد از آن، پست مدرنیسم شکل میگیرد.
فلسفهی هنر مینیمالیسم را شاید بتوان این گونه بیان کرد که مینیمالیستها معتقد بودند، در آثار مینیمالیسم آنچه را که میبینیم، همان است که میبینیم و اندک نیازهای انسان برای زندگی کافی است. در همین راستا در طراحیهای مینیمال، تنها عناصر اصلی نمایش داده میشوند و تمام ضمائم و حاشیهها حذف میشوند. لوکس و پرزرق و برق بودن در طراحی مینیمال جایی ندارد. مینیمالیستها همه چیز را در سادهترین وجه آن میخواستند و از هر چیز حداقل آن را ترجیح میدادند.
مثال روشن آن در نقاشی، یک خط سادهی سیاه در وسط یک بوم سفید است. مانند تابلوهای تمام سفید رابرت راشنبرگ[1] و کارهای تک رنگ ایو کلین[2] و یا در مجسمهسازی که شامل ساختارهای فضایی و شبکهای و تکراری بود که هرگونه ترکیببندی و ایجاد توهم بصری را نفی میکرد. مانند آثار حجمی ریچارد سرا[3]ی آمریکایی که در زمان خودش بحثها و نقدهای بسیاری را در پی داشت. همچنین در موسیقی نواختن تنها چند نت ساده با تکرارهای آهسته مانند کارهای وایت استرایپس[4]، فلیپ گلس[5] و یان تیرسن[6]، و یا در ادبیات مینیمالیستها با کمحرفی و کوتاهنویسی متونی موجز و با حداقل کلمات پدید آورند مانند رمانهای ساموئل بکت[7] و یا در معماری و طراحی داخلی، استفاده از حداقل وسایل و نشانهها، مثلاً استفاده از یک مبل در سالنی خالی.
به طور کلی و خلاصه مینیمالیسم جنبشی است که در اشکال مختلف هنر بروز کرده است و هدف آن نمایش ماهیت و هویت موضوع است با حذف رنگها و فرمها و شکلهای بهزعم خودش غیرضروری. هنر abc، هنر ساده، هنر اصیل و هنر خشک و سرد از جملهی دیگر تعریفهایی است که برای هنر مینیمال، استفاده شده است.
این جنبش پس از پدید آمدن در غرب در ایران نیز بین هنرمندان طرفدارانی پیدا کرد. در سینما و عکاسی بیشتر آثار عباس کیارستمی و سهراب شهید ثالث در این سبک قرار میگیرند. در گرافیک و طراحی پوستر، برخی آثار مرتضی ممیز مثل طراحی لگوی آتشنشانی ایران و در تئاتر، بعضی آثار محمدصالح علا در این سبک قرار میگیرند. این سبک در ایران در ادبیات هم طرفداری دارد، برخی آثار بلقیس سلیمانی و ترجمهی محمدصالح علا از کتاب «تمامی آنچه که مردان دربارهی زنان میدانند»، از این دستهاند.
منابع
آخرین جنبشهای قرن بیستم، لسی اسمیت، ترجمهی علیرضا سمیع آذر، نشر نظر، 1388.
هنر مدرن، نوربرت لینتن، ترجمهی علی رامین، نشر نی، 1382.
[1]. Robert Rauschenberg
[2]. Yves Klein
[3]. Richard Serra
[4]. The White stripes
[5]. Philip Glass
[6]. Yann Pierre Tiersen
[7]. Samuel Barclay Beckett
مرضیه ازگلی
چنداثر مینیمال دیگر: