نوسازی آموزش از دوره عباسمیرزا آغاز گردید و توسط پادشاهان پس از او، کم و بیش دنبال شد. هم زمان، گروههای تحصیلکرده و روشنفکرانی که اهمیت آموزش و علوم جدید را درک میکردند، به تبلیغ برای عامه مردم و اشراف قاجار پرداختند تا نظر آنان را به ضرورت اصلاحات جلب کنند. این تبلیغات در قالب نوشتن سفرنامه، رساله و چاپ روزنامه بود که مورد آخر را میتوان تاثیرگذارترین روش تبلیغ روی عامه مردم دانست.
اولین روزنامه چاپ ایران به نام کاغذ اخبار، توسط میرزا صالح شیرازی در دوره محمدشاه چاپ شد. میرزا صالح خود از دانشجویانی بود که در دوره عباس میرزا برای تحصیل به انگلستان اعزام شده بودند. بنابرین از علوم جدید و زبانهای خارجی اطلاع داشت. او در یکی از شمارههای کاغذ اخبار، رسالت عمدهی این روزنامه را تربیت مردم و آگاه ساختن ساکنان ممالک محروسهی ایران از اخبار ملل شرق و غرب اعلام کرده است. وی همچنین با چاپ مطالب متنوع از علوم و اکتشافات غربی تلاش در تغییر علوم و باورهای سنتی و رواج دانش مدرن داشت.
در وقایع اتفاقیه، اولین نشریه دولتی ایران نیز، امیرکبیر هدف خود را از انتشار روزنامه، تربیت مردم عنوان میکرد. در هر شماره، بخشی با عنوان (اخبار سایر ممالک) درج میشد که در آن مطالبی از اوضاع سیاسی، اکتشافات جدید، عجایب غرب، علوم و دستاوردهای مدرن و… ذکر می گردید. به دستور امیر، روزنامه را حتی برای ایلات و عشایر هم میفرستادند تا صدای وی به اقصی نقاط ایران برسد. همچنین در زمان امیر و پس از وی همواره وقایع اتفاقیه برای تبلیغ دارالفنون و جذب شاگردان از سراسر کشور به کار برده میشد. این اولین مورد استفاده از روزنامه برای تبلیغ مدارس نوین بود که پس از آن، به روندی دائمی تبدیل گشت.
در همان دوره ناصرالدین شاه، نخستین نشریه علمی ایران به نام (روزنامه علمیه دولت علیه ایران) از 1284 ه.ق به دست اعتمادالسلطنه منتشر شد. این روزنامه اختصاصاً به معرفی پیشرفتهای علوم، فناوری و صنایع در غرب به خوانندگان میپرداخت. همچنین روزنامه علمی از سال 1293 آغاز به کار کرد. این روزنامه علاوه بر چاپ مطالب علمی، به توضیح روشهای جدید آموزشی در فرنگ و فواید آنها می پرداخت که مورد تقلید معلمان داخلی قرار میگرفت. روزنامه دانش (ارگان رسمی دارالفنون) نیز از 1299 هـ.ق. شروع به فعالیت کرد و علاوه بر نشر مطالب علمی، به چاپ آگهیهای رایگان برای تبلیغ مدارس جدید، کتب جدید الترجمه و تازه تألیف و مشکلات معلمین و دانشآموزان پرداخت.
در همین زمان با تعدد روزنامههای داخلی، برای اولین بار در سال 1302 هـ.ق. اداره سانسور به پیشنهاد اعتمادالسلطنه تشکیل شد. که ضمن نظارت بر محتوای روزنامههای داخلی، بستههای پستی حامل روزنامههای فارسی زبان خارجی را هم معدوم میکرد. به همین دلیل از این زمان، شبنامه نویسی رواج پیدا کرد و مردم که توان انتقاد در روزنامهها را نداشتند، به رسوا کردن بزرگان و اشراف در شبنامه روی آوردند که به تعداد وسیع در پایتخت پخش میشد.
ایرانیان خارج از کشور هم در بازه زمانی سلطنت ناصرالدین شاه تا انقلاب مشروطه، از روزنامهها برای تبلیغات علیه حکومت استفاده میکردند. یکی از موارد تبلیغ، مسئله آموزش جدید و وظیفه دولت در تربیت عامه مردم، بدون در نظر گرفتن طبقه و ثروت آنها بود. مهمترین روزنامههای این دوره که مطالبی در رابطه با اهمیت سوادآموزی، آموزش عالی، وظیفه دولت در آموزش رایگان، ممنوعیت تنبیه بدنی، تغییر خط و … چاپ میکردند، روزنامه قانون لندن، ثریا در قاهره، حبلالمتین در کلکته، اختر در استانبول و… بودند. مشهورترین روشنفکران مثل میرزا ملکم خان، سید جمالالدین اسدآبادی، میرزاآقا خان کرمانی و … بدون ترس از دستگیری و مجازات و با آزادی، مقالات خود را در این روزنامهها منتشر میکردند. سپس به صورت قاچاقی نسخههایی از آن وارد کشور شده و به طور گسترده تکثیر و توزیع میگردید و علاوه بر اشراف و روشنفکران، مردم عادی نیز از محتوای آن مطلع میشدند.
البته شخص ناصرالدین شاه هم که خواندن این روزنامهها را ممنوع کرده بود، همواره مطالب آن را دنبال میکرد. حتی پیش از رونق روزنامهنگاری در ایران، منصبی به نام روزنامه خان در دربار ناصرالدین شاه وجود داشت که روزنامههای مشهور انگلیسی، فرانسوی، روسی و حتی ترکی را برای شاه ترجمه کرده و به صورت روزانه، اخبار جدید جهان را به او ابلاغ مینمود.
به هر حال، پس از مشروطه و آزادی قلم، بسیاری از روزنامهها، توانستند، مقالاتی در نقد آموزش سنتی و مذهبی، انتقاد به دیدگاههای کلاسیک علمی، فلسفه و تاریخچه حکومتهای مشروطه و حتی آگهیهایی در تبلیغ مدارس نوین افتتاح شده و شرایط ثبت نام چاپ کنند. روند آزادی مطبوعات کمک بسیاری به نشر عقاید آزادی خواهانه و انتقادی کرد. با این حال دوام چندانی نیافت و با روی کار آمدن رضاشاه، آزادی بیان و قلم تا شهریور 1320 محدود شد.
منابع:
مدارس جدید در دوره قاجاریه/ اقبال قاسمی پویا
امیرکبیر و ایران/ فریدون آدمیت