تبریز، ولیعهدنشین دورۀ قاجار، مرز میان ایران، عثمانی و روسیه بود؛ همچنین به دلیل موقعیت جغرافیاییاش، بر سر راه تجارت بینالمللی قرار داشت. در دوران ولیعهدی عباس میرزا، تبریز این فرصت را پیدا کرد تا بیشتر با عقاید و اندیشههای جدید آشنا شود. ولیعهد قاجار از سنین کودکی به عنوان والی به آذربایجان، مهمترین ایالت ایران پس از تهران، فرستاده میشد. تبریز در این زمان به عنوان پایتخت دوم ایران شناخته میشد و دیوانسالاری گستردهای داشت.
عباس میرزا (وفات 1833)، با استخدام مشاوران غربی (فرانسوی) ارتشی مدرن از شش هزار سرباز ایجاد کرد که از «نظام جدید» سلطان سلیم سوم (1807_1789)، امپراطور عثمانی، الگوبرداری شده بود. او یک دارالترجمه تأسیس نمود که نخستین دفتر هیأت نمایندگی ایران در پاریس و لندن بود، مطبوعات چاپی را پایهریزی کرد و ازین طریق تبادلی میان روزنامههایی به زبان ترکی که در استانبول و باکو و یا روزنامههای فارسی زبان در هند، باکو، تهران و… منتشر میشدند، برقرار شد. او اولین گروه دانشجویان ایرانی را برای آموختن دانش نظامی، مهندسی، زبان و طب به اروپا فرستاد. نمایندگان نسل اول روشنفکران ایرانی یا از میان طبقات حکام برخاسته بودند یا از سوی آنها حمایت میشدند. این مسئله نشاندهندۀ نفوذ روشنگری به جامعۀ سنتی و شرقی ایران بود. بنابراین تجارت، اصلاحات مدرن، اجتماعات بازرگانان و حضور دیپلماتهای اروپایی و روسی، تبریز را با جمعیت سیصد هزار نفر به یکی از مهمترین و مدرنترین شهرهای ایران تبدیل کرد.
در واقع عباس میرزا، در تبریز دربار کوچکی ایجاد کرده بود که در ارتباط مستقیم با روسیه و عثمانی بود، بنابراین مردم تبریز بیشتر از مردم سایر مناطق کشور، حتی تهران، در جریان افکار و عقاید کشورهای همسایه قرار میگرفتند. جنگ ایران و روسیه و پیامدهای ناشی از آن در نارضایتی و مخالفت مردم آذربایجان نسبت به حکومت نقش اساسی داشت. عوامل خارجی مانند اندیشههای انقلابی که در آن زمان از طریق روسیه و اروپا انتشار مییافت، بازرگانی خارجی و استعمار انگلستان و روسیه باعث شد مخالفت مردم با حکومت شکل منسجمتری پیدا کند و تمایل به اصلاحات افزایش یافت.
برای روشنفکران ایرانی شهرهایی همچون استانبول، باکو و منطقۀ قفقازیه به مراتب مهمتر و حیاتیتر از شهرهای اروپایی مانند لندن یا پاریس بود. استانبول در آن زمان مهمترین مرکز روشنفکران مسلمان بود، علاوه بر آن روزنامههای اعتراضی متعددی به زبان فارسی در آنجا منتشر میشد. البته حکومتها همیشه نسبت به مطالبی که در این روزنامهها منتشر میشد واکنشهایی داشتند، مثلاً ناصرالدین شاه در سال 1881م مستشارالدوله تبریزی را به خاطر مقالات اعتراضی که در روزنامۀ اختر مینوشت بازداشت کرد، وی چند ماهی را در زندان زیر فشار ضرب و شتم گذراند.
آقا محمدطاهر، صاحب امتیاز روزنامۀ اختر، اهل تبریز بود و سردبیران این روزنامه، حاجی میرزا مهدی و میرزا مهدی تبریزی بودند.
قانون اساسی عثمانی در سال ( 1876م/1255ش) درست 30 سال پیش از امضای قانون مشروطه در ایران) به زبان فارسی ترجمه شد و در روزنامۀ اختر که دفتر آن در استانبول مستقر بود به چاپ رسید. به رسمیت رسیدن این قانون در یک کشور مسلمان در ترویج اندیشۀ مشروطهخواهی در ایران نقش بسیار مهمی داشت. مدارس مدرن، دستگاه اداری مدرن، مطبوعات و روزنامهها از دستاوردهای اولین دور جنبش اصلاحات بودند. دانشآموختگان مدارس مدرن، رهبری دومین دوره اصلاحات و جنبش بیداری ملی و مشروطهطلبی را بر عهده داشتند. در این دوران روابط دیپلماتیک، تجاری و فرهنگی تبریز و استانبول و ماوراء قفقاز نقش سازندهای را ایفا میکرد.
بازرگانان و تجار آذربایجان یکی از مهمترین تأثیرات را در جریان فکری انقلاب مشروطه ایفا کردند. دو زبانه بودن این تاجران که هم فارسی و هم ترکی و بعضا روسی میدانستند برقراری ارتباط و فهم بهتر مطالب را برایشان آسانتر میکرد. بازرگانان در آن دوره در بسیاری از اقدامات عامالمنفعه دست داشتند به ویژه بازرگانان تبریز که همواره در جنبشهای بزرگ مردمی همراه بودند. پس از اینکه باز شدن کانال سوئز و تغییر مسیر تجارت اروپا به خلیج فارس باعث ورشکستگی تجار ایرانی مقیم استانبول شد، آنها اعتراضات خود را در روزنامههای اختر و سروش بیان کردند. سپس در سال 1908 کانون خود را به نام (انجمن سعادت ایرانیان) تأسیس کردند و با انجمن شهری تبریز ارتباط برقرار کردند و با ترکهای جوان آشنا شده و از اصلاحات آنها در تنظیمات الهام گرفتند.
اشخاصی همچون کسروی و تقیزاده لباس روحانیت خود را کنار گذاشتند اما در حقیقت فرزندان خانوادههای روحانی و سنتی تبریزی بودند که با احساسات کنجکاوانه پایههای تفکر مشروطهطلبی را بنا نهادند. واعظها و روحانیون مشروطهطلب در تبریز نقش مؤثری در جلب نظر مردم نسبت به آرمانهای مشروطهخواهی داشتند. میرزا جواد واعظ، شیخ سلیم و میرزا حسین واعظ از واعظان مشهور تبریز بودند که تلاش میکردند با زبان ساده و استفاده از شعر و حکایت مفاهیم مشروطیت را به مردم بفهمانند. هر چند که بسیاری از روشنفکران پس از پیروزی انقلاب مشروطه تا کنون معتقدند که در میان طبقات روحانیون درکی متفاوت از مشروطهخواهی نسبت به مفهوم غربی و سیاسی آن وجود داشت در نتیجه این مسائل به درستی به مردم عام منتقل نشد. با این حال روحانیون بیشتر از جنبۀ عدالتطلبی و ظلمستیزی و استبدادگریزی مشروطه با مردم صحبت میکردند. شیخ سلیم بسیار مورد احترام مردم تبریز بود. هنگامی که مجتهد تبریز تصمیم گرفت تا او را از شهر تبعید کند مردم با همراهی یکدیگر در اصناف مختلف خود مجتهد را از تبریز راندند. او عهدنامۀ بین وکلای مردم و وکلای منتخب مردم از تبریز را برای نمایندگان مجلس ملی تنظیم کرد و خواند. وقتی انتخابات مجلس اول انجام شد، دولت مرکزی تصمیم گرفت تا انجمنها را تعطیل کند، در واقع این انجمنها از این رو شکل گرفته بودند تا بر انتخابات نظارت کنند، انجمن تبریز، مردم عادی، مجتعد تبریز و حتی خود محمدعلی میرزای ولیعهد همه در مقابل این تصمیم دولت مقاومت کردند و در نهایت انجمنها در قانون اساسی به رسمیت شناخته شدند.
مردم آذربایجان به ویژه تبریز، نقش به سزایی در پیروزی انقلاب مشروطه داشتند. اما نباید از این مهم غافل شد که انقلاب مشروطه یک انقلاب چند قومی بود و اقوام بزرگ ایران در آن نقش بزرگی داشتند. البته پس از استبداد صغیر این مسئله در سایۀ رقابتهای قومی و ستیزههای سیاسی بسیار به انقلاب صدمه زد و مقدمات ظهور دوبارۀ استبداد را در دورۀ رضاشاه فراهم کرد.
منابع:
انقلاب مشروطه ایران، احمد کسروی.
مدرنیته و مشروطیت در امپراتوری عثمانی و ایران، فریبا زرینهباف.
فریما دستیار