فرد فلسفه خود را متناسب با شخصیت خویش برمیگزیند.
جان گاتلیب فیخته (1814 ـ 1762)
جان گاتلیب فیخته از فیلسوفان آلمانی قرن هجدهم و از شاگردان کانت بود. او در اینباره تحقیق میکرد که ما چگونه میتوانیم بهعنوان موجوداتی اخلاقی و خودمختار در جهان زندگی کنیم در حالی که به نظر میرسد این جهان از حیث روابط علّی از پیش مقدر باشد. در این دنیا همه اتفاقات روزمره پیآمد ضروری رخدادها و شرایط پیشیناند و از قوانین لایتغیر جهان پیروی میکنند.
نظریهای که مدعیست جهانی «بیرون» از ما وجود دارد که فراتر و مستقل از ماست، دگماتیسم نام دارد. این نظریه در دوره روشنگری طرفدارانی یافت، اما از نظر فیخته این نگرش جایی برای ارزشهای اخلاقی یا انتخاب باقی نمیگذارد. چون اگر همه امور را موجودی بیرون از ما مقدر کند، دیگر چگونه میتوان از اختیار سخن گفت؟
دیدگاه فیخته در مقابل رویکرد اندیشمندان ایدهآلیست همچون کانت قرارگرفت، آنها مدعی بودند که آنچه ذهن ما خلق میکند به عنوان واقعیت درک میشود. خود در این جهان ایدهآلیستی ماهیتی یا جوهری است که بیرون از روابط علی است و میتواند آزادانه و مستقل و خودانگیخته بیاندیشد و انتخاب کند.
فیخته ایدهآلیسم و دگماتیسم را دو نقطه شروع کاملاً متفاوت میبیند. از نظر او این دو هرگز در سیستم فلسفی واحدی نمیگنجند و نمیتوان بهصورت فلسفی درستیشان را اثبات کرد و از هیچیک نمیتوان در رد دیگری استفاده کرد. به این سبب افراد صرفاً میتوانند «انتخاب کنند» که از کدام فلسفه پیروی کنند و این انتخاب دلایل عینی و منطقی ندارد بلکه بستگی به این دارد که فرد انتخابگر چه نوع شخصیتی دارد.
زمینه
شاخه: معرفتشناسی
رویکرد: ایدهآلیسم
پیش از او:
1641: رنه دکارت به این کشف میرسد که غیرممکن است در «من وجود دارم» شک کنیم. از این جهت خود تنها چیزی است که میتوانیم از آن مطمئن باشیم.
قرن هجدهم: امانوئل کانت فلسفه ایدهآلیسم و خویشتن استعلایی را تکوین داد، همان «منی» که اطلاعات را بر هم مینهد. این پایه ایدهآلیسم فیخته و پنداشت خود قرار میگیرد.
پس از او
قرن بیستم: ایدههای ملیگرایانه فیخته به هایدگر میرسد و در نهایت به رژیم نازی آلمان.
دهه 1950: از نظر ایزایا برلین نظریه آزادی خویشتن عامل اقتدارگرایی عصر مدرن است.
ترجمه: زهرا قیاسی