Search
Close this search box.
تازه ها
آشنایی با نقد ادبی، تحلیل رمان و امکانات سینما

گفتاری از حسین پاینده درباره اقتباس سینمایی از ادبیات به منزله‌ شكلی از ترجمه

به نقل از «حوزه هنری»

هرگز نمی‌توان یك متن را كلمه به كلمه ترجمه كرد، مترجم در فرایند ترجمه بر حسب رمزگان متن مقصد بازنگاری می‌شود. حال در ترجمه رمان به فیلم، مترجمی تواناست كه از امكانات مدیوم سینما، برای ترجمه مبدا به مقصد استفاده كند. گاهی رمانی كه می‌خوانیم بسیار دلچسب است، اما فیلمی كه بر اساس رمان ساخته می‌‌شود به دلمان نمی‌نشیند. این اتفاق به دلیل این است كه مترجم به مدیوم سینما آشنا نیست.

تصور عمومی از ترجمه این است كه متنی از زبانی به زبان دیگر برگردانده شود اما منظور من از ترجمه تبدیل یك نظام نشانه‌گانی است. ادبیات یك نظام نشانه‌گانی است. سینما هم رمزگان خود را دارد و با نشانه‌های ادبیات متفاوت است. در سینما نور و صدا از فاكتورهای اساسی است. در واقع صدا و تصویر اركان سینما هستند و حال باید دید چطور می‌‌شود متن یك رمان را به متن صوتی و تصویری ترجمه كرد. در كشورهای پیشرفته، از سینما برای معرفی ادبیات و فرهنگ خود استفاده می‌كنند و به طور مثال شاه‌كارهای ادبیات انگلستان به صورت فیلم سینمایی در اختیار مخاطبان گسترده‌تر در سطح جهان قرار گرفته است.

نسخه‌های سینمایی رمان‌‌ها گاهی بسیار بیشتر از خود رمان بازنشر و دیده می‌شود. متأسفانه در كشور ما بسیاری از رمان‌هایی كه می‌‌توانستیم به فیلم سینمایی تبدیل كنیم، بالقوه باقی مانده‌اند. امروز، رمان‌نویسان به منظور معرفی بیشتر اثرشان از رسانه سینما استفاده می‌‌كنند. برخی از كارگردانان كشورمان هم، قبل از انقلاب اسلامی تلاش‌هایی در زمینه اقتباس از ادبیات داشته‌اند. بعد از انقلاب اسلامی هم تلاش‌هایی در این زمینه صورت گرفته كه شاید بیشترین سهم را داریوش مهرجویی داشته باشد. فیلم «مهمان مامان» اقتباسی از داستان هوشنگ مرادی كرمانی است كه تبدیل به فیلم سینمایی شده است. مهرجویی این كار را با رمان‌‌های خارجی هم كرده است. اما اثری كه مهرجویی بهتر از همه اقتباس كرده، فیلم «درخت گلابی» است و به همین اعتبار می‌‌خواهم بگویم یكی از بهترین مترجمان كشورمان داریوش مهرجویی است. البته مقصودم كتاب‌های ترجمه شده توسط مهرجویی نیست، بلكه مهرجویی به منزله مترجم ادبیات داستانی به فیلم سینمایی را مدنظر دارم.

اگر رشته مترجمی در كشور ما رشته كارآمد، تاثیرگذار و لازم برای جامعه بود، فارغ‌التحصیلان این رشته باید به سراغ تبدیل رمان به فیلم می‌رفتند. در ثبت رمان به فیلم، نیاز به تیم وجود دارد. در زمانه‌ای زندگی می‌‌كنیم كه شبكه‌های ماهواره‌ای با ایماژ تمام كره ‌زمین را درنوردیده‌اند و اینترنت هم تمامش متن نیست و تصویر وارد زندگی آدم‌‌ها شده است.

متن مكتوب با معادل‌‌های مناسب باید به فیلم تبدیل شود. در سینما روش معادل‌یابی داریم كه در ادبیات وجود ندارد و آن در بخش‌هایی مانند طراحی لباس به كار می‌‌رود. در فرایند ترجمه برخی معادل‌ها را باید طراح لباس تهیه كند. طراح لباس باید با دقت رمان مدنظر كارگردان را بخواند و به معانی ضمنی متن توجه كند و لباس مناسب را برای شخصیت‌ها طراحی كند و اینجاست كه نیاز به نشانه‌شناسی داریم. لباس انسان‌‌ها، سن، دین، ملیت، ایدئولوژی و … را معین می‌كند و جالب است كه بدانید ما زبان لباس داریم.

مترجمان پیش‌كسوت كشورمان همچون مرحوم ابوالحسن نجفی و رضا سید حسینی با نثر كهن فارسی آشنا بودند و به همین دلیل هم ترجمه‌‌هایشان ماندگار شده است. وقتی ترجمه رمان خانواده تیبو را می‌خوانید، احساس می‌كنید نویسنده فرانسوی، متن را به فارسی نوشته است و این به دلیل تسلط ابوالحسن نجفی به ترجمه و زبان مقصد است. منوچهر بدیعی نیز یكی از مسلط‌ترین مترجمان زنده كشورمان است.

كسی كه نقد ادبی نداند، نمی‌‌تواند ترجمه درستی كند. فیلم‌ساز باید سبك نویسنده را تشخیص دهد، عناصر داستان را پیدا كند و بعد دست به ترجمه بزند. در واقع مترجم رمان به فیلم باید علاوه بر آشنایی با نقد ادبی و تحلیل رمان به لحاظ تكنیك‌‌های ادبی، با امكانات سینما هم به خوبی آشنا باشد.

متن رمان «چهره مرد هنرمند در جوانی» اثر جیمز جویس كه توسط منوچهر بدیعی ترجمه شده، متنی رئالیستی است. رئالیست بر واقعیت پایبند می‌‌ماند و زبان متون رئالیستی عینی است، به این معنا كه درباره چیزی سخن می‌گوید كه می‌توان با حواس پنچ‌گانه دریافت كرد. نویسنده رئالیست زبانی بسیار عینی استفاده می‌كند و این گونه آثار، بهترین متون برای ترجمه به فیلم هستند. داستان «درخت گلابی» نوشته گلی ترقی كه آقای مهرجویی آن را به فیلم برگردانده، اثری عینی نیست و بنابراین تبدیل آن به فیلم بسیار سخت است. اما داستان‌هایی مانند «مدیر مدرسه» جلال آل‌احمد، كاملاً عینی هستند و متاسفانه هنوز كسی فیلمی از این گونه داستان‌ها نساخته است.