میسیونرها، مبلغان مسیحی بودند که از قرن 11 میلادی به آسیا سفر میکردند. در دوره صفوی برخی از ایشان در قلمرو ایران ساکن شدند، اما با حمله افغانها و فروپاشی دولت صفوی به اروپا بازگشتند. در زمان فتحعلیشاه، با به ثبات رسیدن وضعیت ایران، هیئتهای میسیونری دوباره به ایران آمدند. با این حال، شاه که حامی علمای شیعه بود، به آنان اجازه فعالیت نداد. اما جانشین او، محمدشاه، که پادشاهی صوفی مسلک بود به آنان مجوز داد مدارسی برای اقلیتهای مذهبی ایرانی برپا کنند.
اولین میسیونرها در دوره محمدشاه، هیئت پروتستان آمریکایی به ریاست کشیش پرکینز بودند که از 1835 در ارومیه مستقر شدند. به گفته پرکینز، هدف هیئت مذهبی وی، تبلیغ میان مسیحیان[1] ایرانی، احیای مسیحیت در خاورمیانه و تغییر دین مبلغان محمدی (مسلمانان) بود. آنان در این راه، اقدام به فعالیتهای آموزشی، پزشکی و بهداشتی کردند.
پرکینز در 1836 نخستین مدرسه پسرانه را با 7 دانشآموز در ارومیه تاسیس کرد. این مدرسه عملا نوعی حوزه علمیه به حساب میآمد. آمریکائیان هیچ دانشآموز مسلمانی را قبول نمیکردند. و حتی زمانی که ملک قاسم حکمران ارومیه، از آنها خواست مدرسه جداگانهای برای مسلمانان بسازند که در آن تعالیم مسیحی آموخته نشود، قبول نکردند. مسیحیان نیز برای ثبتنام باید پروتستان میشدند. به شاگردان دروس مذهبی، زبان سریانی و اطلاعات علمی و ادبی آموخته میشد. پرکینز دو سال بعد هم، با وجود مخالفتهای محلی، نخستین مدرسه دخترانه را با 4 دانشآموز در ارومیه افتتاح کرد. به دختران دروس مذهبی و مهارتهای خانهداری آموخته میشد. آمریکاییها برای این دو مدرسه، چاپخانهای نیز تاسیس کردند که کتب درسی و غیردرسی را ترجمه و چاپ میکرد. آنها همچنین حیطه فعالیتهایشان را گسترش داده و مدارسی در روستاهای مسیحینشین آذربایجان ساختند. به طوری که تا پایان دوره محمدشاه، مجموعا 24 مدرسه با بیش از 530 دانشآموز در ارومیه و روستاهای آن فعالیت میکرد. به علاوه پزشک هیئت، دکتر گرنت، در سال 1840 مدرسه پزشکی تاسیس کرد که نخستین مدرسه آموزش عالی در ایران محسوب میشود.
با پخش خبر موفقیت هیئت پرکینز، کاتولیکهای لازاری فرانسوی در 1838، هیئتی مذهبی به ریاست اوژن بوره را به ایران فرستادند. بوره مدرسهای به نام «دارالعلم شناسایی ملل» در تبریز تاسیس کرد که از 14 شاگرد آن، 11 نفر مسلمان بودند. فرانسویان زیرکانه، علوم دینی مسیحی را از دروس حذف کرده و تنها به آموزش زبان فرانسه، فلسفه و علوم جدید میپرداختند. بنابرین حتی مهدعلیا، همسر شاه، پسرش ناصرالدین میرزا ولیعهد را به مدرسه بوره فرستاد. پس از مدتی فرانسویان مدارسشان را گسترش دادند و مدارسی در روستاهای تبریز و حتی جلفای اصفهان ساختند. مدرسه اصفهان 31 دانش آموز جذب کرد که همه مسلمان و ارمنی بودند. این مسئله خصوصا با مخالفت روحانیون ارمنی روبرو شد. زیرا آنان معتقد بودند، قصد میسیونر ها را تغییر مذهب مردم است. بوره نیز در خاطرات خود، هدفش را ایجاد انقلابی مذهبی و آموزشی در ایران میداند و از پتانسیل علوم جدید، زبان فرانسه و عقاید آزادیخواهانه برای غلبه بر اسلام یاد میکند. به هرحال او به دلیل مخالفتها مجبور به ترک ایران شد. اما مدارس فرانسویان گسترش یافت و تا سال 1848 تعداد مدارس لازاریها به 32 مدرسه پسرانه و دخترانه با بیش از 400 دانشآموز رسید.
نکته جالب این که میسونرها در این زمان با مخالفت جدی از سوی علمای مسلمان روبهرو نشدند. زیرا مدارس آمریکایی اساسا کودکان مسلمان را نمیپذیرفت. مدارس فرانسوی نیز ادعا میشد غیرمذهبی ست و هیچ تعلیم مذهبی به کودکان نمیدهد. البته علمای ارمنی از همان ابتدا به این مدارس اعتراض کردند زیرا قصد آنان را تغییر مذهب مسیحیان ایرانی میدانستند. به همین دلیل محمدشاه در سال 1841 در فرمانی تبلیغ مذاهب کاتولیک و پروتستان را میان اقلیتهای ایرانی را ممنوع اعلام کرد. هرچند او به حمایت از فعالیتهای آموزشی میسیونرها ادامه داد. محمد شاه به این مدارس به عنوان مکمل سیاست اعزام دانشجو به خارج، که از دوره پدرش عباس میرزا آغاز شده بود، نگاه میکرد. و آن را راهی برای اخذ علوم جدید و زبانهای خارجی با هزینه کمتر برای دولت ایران میدانست. بنابرین در سال 1838 فرمانی برای حمایت از میسونرها صادر و آنان را از پرداخت مالیات معاف کرد. البته حمایت جدی او از هیئت فرانسوی و آمریکایی از مناسبات سیاسی نیز تاثیر پذیرفته بود. شاه میدانست عدم حمایت از اقلیتهای دینی و دشمنی با میسیونرها، بهانهای به دست اروپاییان میدهد تا بیشتر در امور ایران دخالت کنند.
نکته جالب توجه آن است که بزرگترین دشمن میسیونرها، خودشان بودند. رقابت میان هیئتهای میسیونری، علاوه بر تفاوت مذاهب آنان، از اختلاف منافع سیاسی و اقتصادی کشورهای متبوعشان نشات میگرفت. این رقابتها در دوره ناصری و مظفری چنان شدت یافت که برخی نواحی ایران تنها محل نفوذ یک دولت و میسیونرهای تابع آن شد.
منابع
آموزش، دین و گفتمان اصلاح فرهنگی دردوران قاجار/ مونیکا رینگر
کارنامه فرهنگی فرنگی/ هما ناطق
[1]مسیحیان ارومیه پیرو فرقه نستوری بودند و پرکینز می خواست آنان را به مذهب پروتستان درآورد.
فاطمه کاملی
—
—