بشر امروزی، آگاهی انتقادی را به بهای از دست دادن آرامش فکری قبلی به جان خرید و اعتقاد به حقیقت سهل الوصول را که در سایه آن با آرامش هر چه تمام غنوده بود، به کنار نهاد و تساهل نسبت به اندیشههای سیاسی متفاوت را جایگزین حقیقت واحد مطلق ساخت.
به نظر پویر اعتقاد به این که حقیقت آشکار است و با روشهای خاص علمی میتوان به آنها دست یافت، اعتقادی است که عملاً جلوی خیزش اندیشه تساهل را میگیرد و نه تنها این اندیشه را در پای خود سر خواهد برید و تبعات زیانبار دیگری نیز در عرصه سیاست به دنبال خواهد داشت، اگر حقیقت آشکار است و با روش های علمی میتوان بدان دست یافت، بنابر این همه آنانی که به حقیقت دست نیافتهاند یا خیرهسر و منحرف هستند. یا در پی این خطاهای مداوم، منافع شومی را دنبال میکنند. در واقع تئوری توطئه که از خاک اعتقاد به آشکار بودن حقیقت و داشتن روشهای خاص برای رسیدن به آن میروید، محصول چنان تفکری است. پوپر توضیح میدهد که اعتقاد به لغزشپذیری انسان و این که حقیقت به سادگی در دام ذهن انسانها در نمیافتد، راه را برای ظهور همه اندیشههای معارض باز میکند. در چنین دیدگاهی هیچکس نمیتواند مدعی مالکیت حقیقت شود، بلکه آدمیان میبایست همواره هوشیار باشند تا در مسیر تلاش برای نیل به حقیقت، بر دانایی خود بیفزایند. جانبداری پوپر از اندیشه تساهل او را به سمت معارضه با قبول هر گونه مرکزیتی در امر قدرت سیاسی سوق میدهد. به نظر جامعه متساهل و آزاد، هیچگاه به وجود یک مرکزیت قدرت که نتوان نقدی بر آن وارد کرد، تن نمیدهند.
جامعه باز و تساهل تئوریک
به نظر پوپر جریان زندگی بشر، جریان حل مسائلی است که با آن مواجه میشود لذا او خواهان جامعهای است که بتواند موجبات حل این مشکلات را فراهم سازد. پر واضح است که حل مشکلات و مسائل بشر پیش از هر چیز نیازمند ارائه راهحلهایی که از سوی آدمیان است. راهحلهایی که میبایست یا قبل از تحقق عملی آن مورد انتقاد متفکران اجتماعی و سیاسی قرار گیرد، یا در میدان عمل آزموده شود تا از این طریق اشتباهات خود را تصحیح کند و در صورت نبود امکان تصحیح جای را بدون خشونت و درگیری برای تئوریهای رقیب خالی کند و این مهم نیز جوامعی را میطلبد که نسبت به پیشنهادهای مغایر، تساهل کنند.
به نظر پوپر تمامی تصمیمهای دولت اعم از سیاسی، اجرایی و اداری متضمن پیشبینیهای تجربی است اگر فلان عمل را انجام دهیم فلان نتیجه را خواهد داشت و یا اگر حصول فلان نتیجه را بخواهیم باید فلان کار را انجام دهیم. و نیز از طرفی خطاپذیری آدمیان همواره به آنان هشدار میدهد که امکان اشتباه آنان در پیشبینیها وجود دارد. لذا اگر چه یک تئوری سیاسی در نهایت در میدان عمل در مواجه با واقعیتهای اجتماعی و سیاسی مورد آزمون قرار می گیرد. اما کشف اشتباهات یک نظریه سیاسی پیش از اجرای آن در میدان عمل به وسیله بررسی انتقادی روند معقولتری است زیرا از این طریق بدون آنکه منتظر بمانیم تا در میدان عمل نتیجه آن معلوم شود و منابع و فرصتها اتلاف شود از پیش با ارائه نقیضههای یک تئوری اجتماعی سیاسی از تبعات زیانبار آن پیشگیری کنیم.
جامعه باز در سایه اعتقاد به تساهل، از طریق اجازه ظهور به نقدها، بستر مناسبی برای نقد پیشینی (پیش از تجربه) تئوریهای سیاسی فراهم میسازد، حاکمانی که تساهل نسبت به تئوریهای نقدگر را بر نمیتابند و اجازه نمیدهند سیاستهای آنان قبل از آنکه در میدان عمل آثار سوء تولید کند، نقد شود، در واقع دچار اشتباه مضاعف میشوند پوپر توضیح میدهد، اگر تئوریهای سیاسی در مرحله عمل واقع شوند و در مرحله نقد تئوریک و پیش از تجربهی عملی به هر دلیلی نقایص آنان برطرف نگردد باز میبایست به دنبال شواهد نقض عملی بود، چیزی که بسیاری از کارگزاران سیاسی از آن ابا دارند و برای تأیید نظریه خود بیشتر به دنبال نتایج مثبت عملی هستند در واقع به نظر پوپر توفیق یک تئوری سیاسی از طریق جستوجوی نتایج مؤید حاصل نمیشود بلکه بر عکس، آزمون یک تئوری سیاسی در میدان عمل با یافتن شواهد نقض میسر است.
همچنان که اشاره شد جامعه باز محصول روش علمی است روش علمی مقتضی جامعهای است که باز و متکثر باشد؛ جامعهای که در آن اصل تساهل نسبت به نظریههای معارض، مراعات میشود و به آدمیان اجازه داده میشود که اغراض و آرمانهای معارض را دنبال کنند و به تحقیق در اوضاع و مسائل بپردازند و راهحلهای پیشنهادی خودرا ارائه دهند و از تئوریهای پیشنهادی دیگران و از همه مهمتر دولت انتقاد کنند.
پوپر استدلال میکند که چون تئوری سیاسی حاکم و شیوه اجرای آن در جامعه از سوی کسانی پیشنهاد و اعمال میشود که ملتزم به آن هستند، اگر تئوریهای معارض چنان از سیاستهای حاکم و نحوه اجرای آن انتقاد کنند که تئوری مقبول پیشین قادر به اصلاح خود نباشد، مستلزم آن خواهد بود که متصدیان امر تغییر کنند. شرط اساسی جامعه باز این است که بتوان کسانی را که قدرت در دست آنان است بدون جنگ و خونریزی در مواقع لازم از کار بر کنار کرد و کسان دیگری را با سیاستهای دیگر بر سر کار آورد. برای آن که این شرط اساسی دمکراسی تحقق یابد، لازم است که نسبت به وجود گروههایی با سیاستهای مغایر با سیاست دولت تساهل داشت و به آنان آزادی داد. به عبارت دیگر جامعه و دولت میبایست نسبت به مردمی که بتوانند خود را سازمان دهند (احزاب) و آزادی بیان داشته باشند و بتوانند بنویسند و انتشار دهند و نقد کنند و همه اینها را به دیگران تعلیم دهند تا از متصدیان سیاسی خود انتقاد کنند، تساهل بورزد، تا از طریق گروه سیاسی دیگر بتواند خود را برای به دست گرفتن حکومت آماده سازد. جامعه باز جامعهای است که طبق قانون اساسی خود ابرازهای چون انتخابات آزاد را برای جانشینی گروههایی که دارای تئوریهای سیاسی از نوع دیگر هستند را در اختیار آنان قرار میدهد.
پوپر با تکیه بر اصل تساهل که بنیانهای اجتماعی خاصی را میطلبد ، بر تئوری رایج دمکراسی به معنای انتخاب اکثریت مردم انتقاد میکند. او معتقد است که تئوری انتخاب اکثریت مردم به یک امر پارادوکسیکال میانجامد. او میپرسد اگر اکثر مردم رأی به حکومت فاشیستی دهند، حزبی که اساساً به آزادی معتقد نیست چه پیش میآید؟ کسی که از دمکراسی تئوری انتخاب اکثریت مردم را پذیرفته است در اینجا بر سر دوراهی و بلاتکلیفی خواهد بود. اگر اقدامی بر علیه حزب فاشیست انجام دهد بر خلاف اصول پذیرفته شده خود عمل کرده است و اگر اقدامی نکند و اجازه دهد حزب فاشیست زمام امور را بر عهده گیرد در این صورت اثری از دمکراسی باقی نخواهد ماند. برای حل این تعارض پوپر تعریف دیگری از دمکراسی به دست میدهد. او دمکراسی را عبارت از تأسیس و حفظ بنیانهای اجتماعی میداند که مردم تحت حکومت را قادر سازد که به طریق موثری از حاکمان خود انتقاد کنند. یعنی در جوامع دمکراتیک همواره اصل تساهل نسبت به ورود اندیشههای منتقد مراعات میشود و جوامع باز تا بدانجا به این اصل وفا دارند که حاضر میشوند در صورت شکست تئوریهای سیاسی حاکم و حضور تئوریهای معارض و قویتر جای خود را بدون خونریزی با آنان معاوضه کنند. و همه کارگزاران خود را بدون هیچ خشونتی به دست شستن از قدرت فراخوانند. جوامع باز بر اساس اصل تساهل همواره برخوردار از عقاید و نظریههای متکثر و و متنوعی هستند که میتوانند از سر حسابگری یکی را از میان بقیه برگزینند (جوامع باز به لحاظ وجود تئوریهای سیاسی بسیار غنی هستند).
پوپر در باب مدارا و تساهل تذکر میدهد. اگر جامعهای در رعایت اصل تساهل و مدارا جانب افراط را پیش گیرد، ممکن است هم خود و هم تساهل را از میان ببرد بنابراین جامعه سهلگیر در پارهای از احوال میباید لاجرم به سرکوب دشمنان تساهل و مدارا تن در دهد. او هشدار میدهد که سرکوب دشمنان تساهل راه درمانی است که در نهایت امر، میبایست صورت گیرد و تا آنجا که مخالفان تساهل خطر واقعی فراهم نساختهاند، نباید به سرکوب آنان دست یابید.
جوامع باز میبایست تمام مساعی خود را مصروف آن دارند که با دشمنان تساهل در سطح گفتوگو و استدلال معقول برخورد کنند اما اگر دشمنان تساهل خود و پیروانشان را از شنیدن استدلال باز دارند و به جای گفتوگو و استدلال باب خشونت را باز کنند. در این صورت جامعه متساهل میتواند به زور متوسل شود.
پوپر تذکر میدهد که جامعه متساهل تنها در صورتی میتواند به حیات خود ادامه دهد که حاضر شود در واپسین مرحله مخالفان تساهل را با قدرت از کار خود باز دارد و هشدار میدهد که این شرط اگر چه یک شرط لازم است اما به هیچوجه کافی نیست.
پوپر در باب آزادی نیز نظریهای بسان نظریه تساهل دارد. یعنی در باب آزادی نیز معتقد به آزادی مطلق نیست. او معتقد است که آزادی مطلق در نهایت به پایان و انهدام خود آزادی خواهد انجامید. هواخواهان آزادی مطلق در حقیقت دشمنان آزادی هستند. او به مشکل آزادی اقتصادی اشاره میکند و توضیح میدهد که آزادی مطلق اقتصادی موجبات استثمار و بهرهکشی بیشتر اغنیا از فقرا را فراهم میسازد. و نتیجه این آزادی اقتصادی فقر بیشتر فقیران است. در چنین وضعیتی تمامی تصمیمات دولت و حتی اقدامات عمرانی او نیز به نحوی به قوی شدن اغنیا و فقر فقرا خواهد انجامید و دولت هر قدر خود را ملتزم به فعالیتهای غیرجانبدارانه بداند، ناخواسته همه فعالیتهای او به سود اغنیا خواهد بود. و بدینترتیب اغنیا به عنوان مرکز قدرت اقتصادی تثبیت خواهند شد و آزادی اقتصادی را دچار مخاطره خواهند کرد. علاج چنین امری به نظر پوپر مداخله (محدود) دولت است. او توضیح میدهد اگر بخواهیم آزادی اقتصادی حفظ شود میبایست جلوی آزادی نامحدود اقتصادی گرفته شود و این امر با مداخله دولت و جلوگیری از سرمایهداری بیحد و حصر میسر است.
به نظر پوپر تساهل و آزادی امر مطلقی نیست که به خود وانهاده شود و اگر چه حضور و مداخلهی دولت ممکن است برای تساهل و آزادی مخاطرهآمیز باش؛ اما بدون کنترل دولت و حتی به مقدار ناچیز، تساهل و آزادی از میان خواهد رفت. بنابراین تنها راه عملی مقید ساختن آن است. اما برای آن که تساهل و آزادی به دست حکومتها کاملاً مقید نباشد و به استبداد نینجامد، میبایست شرط اساسی دمکراسی که همان تعویض بدون خشونت حکومتها است، لزوماً رعایت شود.
پوپر هشدار میدهد که این شرط اگر چه لازم است، اما به هیچوجه کافی نیست و نمیتواند تساهل و آزادی را صددرصد تضمین کند. به نظر او اساساً چنین تضمینی وجود ندارد. بهای آزادی مواظبت و مراقبت دائم از آن است. نهادها و تأسیسات اجتماعی در جوامع باز بهسان دژهایی هستند که برای مؤثر بودن و ممانعت از هجوم بیگانگان اولاً میبایست درست ساخته شوند (شرط لازم) اما این دژها به تنهایی برای دفاع کافی نیستند. بلکه سربازان نیز میبایست از آن حفاظت کنند (شرط کافی).
بنابراین جوامع باز از طریق تساهل نسبت به گروههای سیاسی مختلف و اجازه طرح نظریههای رقیب، به نحوی از آزادی خود پاسداری میکنند و اگر در جایی حدود آزادی و تساهل، دچار خدشه شد، با انتقاد از حکمرانان خود به اصلاح ساختار قدرت همت میگمارند و چنان چه کارگزاران حاکم نتوانستند یا نخواستند به اصلاح خود بپردازند آنان را به سهولت و آرامی کنار میگذارند و از این طریق به حیات خود ادامه میدهند.
منابع:
1–گلی، برایان. پوپر. ترجمه منوچهر بزرگمهر. تهران. انتشارات خوارزمی 1359
2-شی یرمر. جری. اندیشه سیاسی کارل پوپر. ترجمه عزت الله فولادوند. طرح نو 1377
3-Miller. David. Popper selection. Princeton university press.1982
4-King Preston .Toleration London.1976