آیا گزافهگویی، تنها یک سخن پوچ است و اثری ندارد؟
اغراق و تغییر در آمار چه در جهت کاهش و چه افزایش، از آفات بزرگ داوری صحیح و نتیجهگیری در همه مسایل از جمله تاریخی، اجتماعی،. سیاسی و… است. صاحبان منافع با تغییر ارقام و اتفاقات واقعی یا مخدوش کردن آن، قضاوت و نتیجهگیری تودهها و افکار عمومی را تحت تاثیر قرار میدهند.
ذهن بسیاری از مخاطبین دقت و تشخیص منابع واقعی یا ساختگی یا مخدوش خبر و اعداد و ارقام و مبلغ را ندارد و متوجه خطای اطلاعات دریافتی خود نمیشود. گاهی هم برای توجیه جهتگیریهای قبیلهای، گروهی، حزبی، ایدئولوژی، کجی اینگونه منابع و خطاها را توجیه و گاهی به سهو یا به عمد آنها را واقعی و حقیقی و راست میپندارد.
حکایتی سالها قبل نقل مجالس بود که مدیر سوادآموزی جلو آمار سواد آموختگان یک صفر اضافه نموده و مدیر کل نیز یک صفر و وقتی به حضور مقامات بالا ارایه شد از کل جمعیت کشور بیشتر شده بود.
آیا همین حکایت نیز از این آفت مصون است؟ آیا ممکن نیست این قصه، بافته ذهنی خیالباف باشد؟ چرا که نه؟
ماجراهایی که سالها تکرار شده و عامل حب و بغضها، قضاوتها و بهرهبرداری اصحاب قدرت،اختلاف و تعصب شده است مانند کشتار مردم ارومیه (کرد و آذری و آسوری در سال 1297) و یا کشتار ارامنه توسط حکومت عثمانی در اوایل جنگ جهانی اول.
روایات مختلف حاکی از این است که با کشتن مارشیمون رهبر آسوریان توسط اسماعیل آقا سمیتقو در قلعه چهریق کشتار و هرج و مرج آغاز شد.
بدیهی است آگاهی از وقایع تاریخی و عبرتآموزی از اشتباهات گذشته و اندیشیدن به جلوگیری از تکرار خطا در جریانات مشابه نیازمند بررسی واقعبینانه بر اساس اسناد و شواهد و مدارک است که بر عهده متخصصین بیغرضی است که با کنکاش و بررسی توان تشخیص نسبی واقعیت را دارند.
در کتاب سرزمین زرتشت رضاییه، تألیف علی دهقان (مدیر کل فرهنگ وقتِ رضاییه) که خود در زمان وقوع کشتار کودک و ناظر وقایع بوده است. (کشتهشدگان مسلمان یکصد و چهل هزار تن است و تعداد کشتهشدگان مسیحیان معلوم نیست ولی آنهم شاید کمتر از مسلمانها نباشد زیرا از آن گروه انبوه پنجاه هزار کم و بیش به صایین قلعه رسیدند بقیه بدست عثمانیان و اکراد یا قوای مجدالسلطنه کشته شدند) کشتهشدگان مسیحی و مسلمان را 280000 نفر برآورد کرده است.
در مقدمه کتاب ِایرانی که من شناختهام تالیف نیکیتین {کنسول روس در ارومیه در زمان حمله جیلوها} به قلم ملکالشعراء بهار صفحه 4 آمده است (از قراری که معتمدان محلی میگفتند در این کشمکشهای روس و ترک و آشوری و کرد قریب هفتصد هزار نفر تبعه ایران در ارومیه و قرای اطراف آن از مسیحی و مسلمان به قتل میرسند).
وقتی متن کتاب را نگاه میکنید میبینید ملک الشعرا شاید دقت نکرده این پاراگراف نه مربوط به نیکیتین بلکه پاورقی حاشیه مترجم آقای فرهوشی است که مینویسد (پس از آنکه ارومیه در زمان پهلوی به تصرف ایران درآمد من از طرف وزارت فرهنگ ماموریت یافتم مدارسی در آنجا تاسیس نمایم… از قراری که معتمدین محلی میگفتند در این کشمکشها هفتصد هزار تبعه ایران در ارومیه و قرای آن از مسلمان و مسیحی و کرد و ترک کشته شدند).
به سادگی آمار 700000 نفر که از قول معتمدین محلی بعد از حد اقل 5 سال به گوش مترجم آقای فرهوشی رسیده به عنوان گزارش نیکیتین گذاشته میشود و ملکالشعراء در مقدمه کتاب به آن اشاره کرده است. حال این معتمدین محلی کیست؟ و از کدام کمیته حقیقتیاب تعداد مقتولین را شمارش کرده است؟. حداقل به دروغ یا راست نباید حاوی نامی از چند کدخدا و ملا و خان، دکاندار یا پیلهور یا حداقل ناظری باشد؟
با توجه به اینکه حتی کشته شدن و آزار و آوارگی حتی یک نفر از هر دین و آیین و ملیتی با هیچ عقل و منطق سالمی پذیرفته نیست، تحلیلی از این ارقام ارایه میگردد.
جمعیت ایران در زمان غایله سمیتقو و آشوریان در سال 1297 حدود 11 میلیون نفر بوده است و جمعیت فعلی ایران 80 میلیون نفر. با توجه به اینکه در سالهای بعد از انقلاب مهاجرتهای زیادی از مناطق و شهرهای کردنشین و بعضاً عراق و مناطق آذری و ترکنشین به علت مشکلات اقتصادی و امنیتی اتفاق افتاده است و مرجع دقیقی جهت تایید تاثیر این مهاجرت در دسترس نیست لذا این مهاجرت را نادیده میگیریم. وقتی در حال حاضر جمعیت ارومیه و روستاهای اطراف 960000 نفر است یعنی 1.28 درصد جمعیت ایران است در نتیجه در آن زمان جمعیت ارومیه و اطراف بیش از 140000 نفر نبوده است. اگر برای این مهاجرت هم ضریبی هر چند جزیی در نظر میگرفتیم جمعیت ارومیه و حومه در آن زمان از 140000 نفر هم کمتر میشد.
در تحقیق از 40 نفر از اهالی ارومیه و اطراف در سالهای 1372 -1373 سوال شد که: آیا از پدربزرگها و مادربزرگهای شما شنیدهای کسی در جریان جیلولخ (آسوریان) کشته شده باشند هیچکس جواب مثبت نداد و بجز یکنفر 55 ساله از ساکنین اطراف روستای بالانج که میگفت: خودم دیدهام. سه نفر از اهالی بالانج را کشته بودند و من 5 سال داشتم با توجه به سنشان کاشف به عمل آمد که درگیریهای حزب دموکرات در سالهای 1324 یا 1325 را از حوادث 1297 تشخیص نمیدهد.
یادآور میشود منظور این یادداشت انکار کشتار مردم بیگناه در آن برهه نیست..بلکه موضوع تاثیر سوء گزافهگویی در هر جاست.
آنان که اصرار بر عناد و دشمنتراشی بین مردم دارند بهتر است بیندیشند: از صد و چهل هزار جمعیت آن زمان، که نوادگان آن نسل چیزی از آن به خاطر ندارند ، 700.000 نفر کشته یا رقم کمتر. آقای دهقان 280.000 نفر را کجا میتوان جا داد؟
طرفه آنکه در کتاب تاریخ سیاسی کردهای ایران بدون ذکر ماخذ تصویری وجود دارد که عدهای زن و کودک در کنار اسکلتهایی بالغ بر 50 اسکلت ایستادهاند، که این تصویر کشتهشدگان اهالی ارومیه است! واقعا این مردم به قدری عاجز بودند که مدتها نتوانستند جنازه ها را دفن کنند؟ بعد همه را جمع کرده و با آنها عکس یادگاری بی حجاب درآن زمان گرفتهاند. راستی منبع این عکس کجاست که هیچ اثری از لباس معمول و محلی آن زمان را هم نشان نمیدهد؟
چه کسانی از این گزافهگوییها و اغراق در آمارها و تغییر گزارشات تاریخی سود میبرند؟ یا ناآگاهانه تکرار میکنند؟
شاید در این چند گروه دستهبندی میشوند و یا میتوان دستههای دیگری به آنها اضافه نمود.
یکم. ذهن گروهی اصولاً تفاوت اعداد و ارقام را سنجش نمیکند و تفاوت چندانی برایشان. گفتن چند هزار نفر و چند صد هزار نفر ندارد، حتی گاهی مشاهده میشود چند میلیون تومان و چند میلیارد دلار را به جای هم استفاده میکنند. این غفلت گاهی در گزارشگران جراید هم دیده میشود.
گروه دیگر خشمگینانی هستند که همواره حس مظلوم بودن جزیی از وجودشان شده و به هر چیزی متوسل میشوند که اثبات کنند که مورد ستم قرار گرفتهاند از کودکی شان که تصور میکنند، اگر ظلم وحشتناک و غیر قابل تحمل نبود در حال حاضر فرید دهر و موفقترین بودند. براستی چه قدر این داوریشان مقرون به صحت است؟
بعضی دیگر کسانی هستند که اصولا اغراق جز خصلت روانیشان شده و اصلا از اعداد معقول با ذکر ماخذ خوششان نمیآید.
و گروه اصلی – که قدرت و منفعت و حکومت و نفوذشان در گرو استفاده از همین اعداد و ارقام و جعل و دستکاری در واقعیت اتفاقات و جریانات است و موج سوار این گزافهها هستند و از این گزارشها به عنوان ابزار و مواد جهت جریانسازیهای مخرب بهره میبرند. در ظاهر و تصورشان منتقم ظلمهای گذشته هستند و عنقریب است که ستمهای گذشته را تلافی و ترازوی عدالت و انتقام و قصاص را علیه نوادگان مردگانی که پدر بزرگانشان را کشته یا نکشته و آواره نمودهاند برقرار نمایند یا حداقل فضایی مساعد برای بهرهبرداریهای سیاسی، قومی ،… به وجود بیاورند و چه خوب چراگاهی است برای منافع بیگانگانی که منافع امنیتی و مالی و سیاسی شان مرهون تشتت مردم و توسعه ناآگاهی و عوامفریبی و انتقامجویی است.
آشوبها و جنگهای فعلی منطقه و کشتار مردم، کودکان و جوانان، اسارتگیری زنان، بمبارانها، سر بریدنها، آوارگیها، غرق شدنها و حملات انتحاری… بر گرفته از جعل تاریخ و تعصب کورکورانه و دروغ و عوامفریبی و مغزشویی نیست؟
گردانندگان این صحنه چقدر در اغراق و گزاف و جعل حقیقت و پشت هم اندازی مهارت دارند؟
ماخذ :
۱. دهقان، علی (1348). سرزمین زرتشت، اقبال.
۳. مصطفی، نوشیروان (1392). تاریخ سیاسی کردهای ایران، رضا خیری مطق، تهران، جوانه رشد.
۲. نیکیتین [(1915-1912) کنسول روس در رشت، ارومیه و تبریز]، 1329. (ایرانی که من شناختم «با مقدمه ملکالشعراء بهار»). فرهوشی، معرفت سال.