با روی کار آمدن مظفرالدین شاه، فضای عمومی کشور بازتر شد. او برخلاف پدرش، ناصرالدین شاه، طبع آرام و بیآزاری داشت و به اصلاحات علاقمند بود. وی در زمان ولایت عهدی در تبریز، دارالفنون مظفری را به تقلید از دارالفنون تهران ساخت و از رشدیه و مدارسش حمایت کرد. صدراعظم او، امینالدوله نیز از حامیان سرسخت اصلاحات آموزشی بوده و در دوره کوتاه صدارت خود، 9 مدرسه تأسیس کرد. این مسائل باعث شد تا دوره مظفرالدین شاه شاهد، نهضتی گسترده در ساخت مدارس نوین باشد.
اصلاحات، که پیشتر تنها از بالا به پایین و به وسیله شاه یا صدراعظمش انجام میشد، برای اولین بار در این دوره، توسط ردههای پایینتر صورت گرفت. اصلاحطلبان این دوره از اشراف، فارغالتحصیلان دارالفنون و دانشگاههای اروپایی، تجار و حتی علما بودند. و جالبتر آن که مردم عادی نیز برای اولین بار متقاضی تغییرات شدند. به همین علت در سال 1897 جمعی از صاحبمنصبان و ثروتمندان علاقمند به اصلاحات، تصمیم گرفتند مدرسهای خیریه برای ایتام و فقرا تأسیس کنند که غذا و کتاب مجانی هم در اختیار کودکان میگذاشت. این مدرسه علاوه بر علوم جدید، حرفههای کفاشی، کاغذسازی، قالیبافی و … را نیز برای تامین معاش به دانشآموزان میآموخت.
در سال 1898 بانیان مدرسه خیریه، شورایی به نام انجمن معارف تشکیل دادند که نقش مهمی در نهضت مدرسهسازی ایفا کرد. اولین هدف انجمن، قرار دادن آموزش نوین در اختیار همگان بود. بنابراین با توجه به اینکه هنوز محلههای شهر بر اساس ثروت جداسازی نشده بود، اقشار فقیر، متوسط و ثروتمند در کنار هم در مدارس حضور داشتند. مثلاً در مدرسه رشدیه تهران از 400 محصل، 250 نفر از فرزندان اشراف، 100 نفر از طبقه متوسط و 50 نفر از خانوادههای فقیر بودند که رایگان در مدرسه درس میخواندند. سیاست انجمن به این صورت بود که به گونهای از دانشآموزان ثروتمند، شهریه بگیرد که هزینه تحصیل رایگان دانشآموزان کمبضاعت هم تامین شود. مثلاً قانون مدرسه افتتاحیه چنین بود که به ازای هر 100 دانش آموز ثروتمند، 25 دانشآموز کمبضاعت به رایگان ثبت نام شوند. به علاوه از همان آغاز، شاه، امینالدوله، تجار، کسبه و برخی علما من جمله شیخ هادی نجمآبادی، کمکهای نقدی بسیاری به انجمن میکردند.
با این حال تقاضا از طرف خانوادههای فقیر به قدری بالا بود که انجمن، مدرسه خیریه شرف را با 200 نفر ظرفیت مخصوص محصلین نیازمند ساخت. علت اصلی تقاضا این بود که خانوادههای نیازمند، پی برده بودند که فرزندانشان با تحصیلات مدرن آینده روشنتری خواهند داشت.
در کل طی 8 سال فعالیت، مجموعاً 21 مدرسه به دست انجمن یا اعضای آن ساخته شد که از سرنوشت بسیاری از آنها اطلاع دقیقی در دست نیست. زیرا تا قبل از مشروطه یا منحل شده و یا صرفاً به محلی برای وقت گذرانی تبدیل شده بودند.
برنامه دیگر انجمن، تنظیم یک نظام جدید آموزشی شامل سه دوره ابتدایی، متوسطه و عالی بود که جایگزین نظام مکتبخانهای شود. انجمن همچنین با احداث چاپخانه دولتی به چاپ کتابهای درسی هماهنگ روی آورد. مواد درسی به دو بخش علوم جدید مانند شیمی، فیزیک و زبانهای خارجی و علوم قدیم مثل ادبیات فارسی، عربی، شرعیات و تاریخ تقسیم میشد و انجمن سعی داشت نوعی هماهنگی میان علوم جدید و قدیم ایجاد کند. علاوه بر این، انجمن، مدیران را موظف کرد از نظامنامه مدارس مبنی بر: استفاده از روشهای نوین آموزش، نظم آموزشی جدید مثلاً پوشیدن یونیفرم، گرفتن امتحانات در پایان هر ترم و ممنوعیت تنبیه بدنی پیروی کنند.
از جمله اقدامات دیگر آن چاپ مقاله در روزنامهها (که حالا میان مردم جا باز کرده بوند) برای معرفی آموزش نوین، جمعآوری کتاب برای تأسیس کتابخانه ملی ایران و ساخت مدرسه اکابر برای رفع بیسوادی بزرگسالان بود که تماماً با کمک امینالدوله، صدراعظم صورت گرفت.
پس از عزل امینالدوله فعالیتهای اصلاحی دچار رکود شد و انجمن زیر نظر وزارت علوم قرار گرفت و خودمختاریاش را از دست داد. همچنین به علت درگیریهای داخلی اعضا، دائمی نبودن حمایت شاه، کمبود بودجه، مخالفت اقشار سنتی و هرج و مرج در ولایات، انجمن نتوانست اقداماتش را به نواحی دیگر ایران گسترش دهد. با این حال توانست با دادن بودجه به مدارسی که طبق نظامنامه آن عمل می کردند، اکثر مدارس جدید را تحت نظارت خود در بیاورد. همچنین با گسترش آموزش مدرن در میان اقشار ضعیف، قشر تحصیل کردهای را به وجود آورد که از اشراف نبودند. بنابرین علاقه بیشتری به اصلاحات پایهای در حکومت داشتند. این قشر جدید بعداً در مشروطه و روی کار آمدن سلسله پهلوی نقش بسیار مهمی ایفا کرد.
منابع:
آموزش، دین و گفتمان اصلاح فرهنگی/ مونیکا رینگر
مدارس جدید در دوره قاجاریه/ اقبال قاسمی پویا
فاطمه کاملی