آکادمی خان پلتفرم غیرانتفاعی است که از سال ۲۰۰۸ و با هدف آموزش آنلاین مطالب آموزشی را در قالب تمرین و ویدئو و متن ارائه میکند تا افراد بتوانند با سرعت دلخواهشان در یادگیری علوم مختلف پیشرفت کنند.
_______________________________
مقدمهای بر سوررئالیسم
کلمه نقشه چه چیزی در ذهنتان میآورد؟ برگه اطلاعاتی که مسافران از آن استفاده میکنند؟ علامتگذاری مرزهای ملی و مشخصات جغرافیایی؟ نقطه اشتراک تصورات ما این است که به نوعی بازنمایی جهان فکر میکنیم، نه چیزی خیالی و ذهنی.
نقشه جهان را تصور کنید. حالا به این نقشه نگاه کنید و بررسیاش کنید. این نقشه را اعضای جنبش سورآلیستی خلق کردند و در ژورنال واریته در ماه ژوئن 1929 منتشر کردند.
این نقشه بینام و نشان به ظاهر نادرست است؛ بعضی مناطق بزرگنمایی و بعضی دیگر حذف شدهاند و ابعاد سرزمینها خیلی عوض شدهاند. این نقشه چه تفاوتی با دنیای مانوس ما دارد؟ شاید این نقطه عجیبی برای شروع این بحث باشد اما چه نکتهای را درباره رویکرد سوررئالیستها روشن میکند؟
آزادی روانشناختی
مورخان هنر، سوررئالیسم را دست پرورده دادا میدانند (دادا یک جنبش هنری اول قرن بیستمی در اروپا و نیویورک بود که در واکنش به فجایع جنگ اول جهانی که 16 میلیون کشته بر جای گذاشت به وجود آمد). در اوایل دهه 1920 آندره برتون و لوئیس آراگون به دادای پاریس پیوستند. آنها هم مثل دیگر اعضای گروه به آنارشی و انقلاب معتقد بودند اما به نظرشان دادا برای کنش سیاسی جهتگیری ویژهای نداشت. در اواخر سال 1922 این گروه تندرو دادا را رها کردند و ذهن را سرچشمه آزادسازی اجتماعی قلمداد کردند. آنها تحت تاثیر روانشناسی فرانسوی و یافتههای زیگموند فروید بودند و به آزمودن روشهایی آنها روی آوردند تا بتوانند در تفکر ناخودآگاه و هویت کاوش کنند و از محدودیتهایی که قراردادهای اجتماعی بر مردم اعمال میکنند گذر کنند. مثلا بر اساس هنجارهای جامعه جیغ ناگهانی از سر عصبانیت در جمع افراد ناشناس درست و مقبول نیست.
عمل سورئالیستی شامل برداشتهای «رویا در بیداری» و عمل خودبخودی است. در برداشتهای رویای بیداری اعضای گروه خود را در وضعیت ماورایی قرار میدادند و تصاویری و متنهای ادبی را بیواسطه و بدون دستکاری عامدانه بازگویی میکردند. (سوررئالیستها تاکید میکردند که کارشان علمی است و ربطی به احضار روح و عرفان ندارد). در جلسات رویای بیداری اعضا میتوانستند فارغ از توقعات اجتماعی هرکاری میخواهند بکنند.
این برنامه وقتی که یکی از اعضا با چاقوی آشپزخانه به اعضای گروه حملهور شد متوقف شد. شاعران کارآزموده میتوانستند با کمک نوشتن خودبخودی آموختههای قبلیشان را دور بزنند و شعر خام نو خلق کنند. از این روش برای شعر سرودن بدون فکر قبلی استفاده میکردند و نتیجه نوشتههای خارقالعادهای بود که در حالت عادی نویسنده قدرت خلقش را نداشت.
تصور سورئالیسم: طراحی خودبخودی و EXQUISITE CORPSE
سوررئالیسم در پاییز 1924 با انتشار نخستین «مانیفست سوررئالیسم»، تاسیس مجلهای به نام انقلاب سوررئالیستی و تشکیل دفتر تحقیقات سوررئالیستی به عموم معرفی شد. جنبش در ابتدا بر ادبیات متمرکز بود اما پیوستن مکس ارنست و چند هنرمند تجسمی دیگر آن را به حوزه وسیعتری گسترش داد. این هنرمندان از منابع گوناگون برای سبک خود استفاده میکردند از جمله مجلههای علمی، اشیاء یافته، رسانههای عمومی و سنتهای تصویری غیر غربی. (در نمایشگاههای اولیه سوررئالیستی کار هنرمندان را با اشیاء هنری غیرغربی جفت میکردند). آنها از روش خودبخودی و شیوههای دور زدن خودآگاهی استفاده میکردند. یکی از هنرمندان سوررئالیست به نام آندره ماسون طراحیهای خودبخودی خلق کرد. او از شیوههای آزاد و بدون برنامهریزی نویسندگان سورئالیست استفاده کرد. در این طراحی خود بخودی دستها، نیمتنهها و اندامهای تناسلی بین خطوط منحنی پیچ در پیچ دیده میشدند و این نشان میداد که هنرمند به درون ناخودآگاه خود شیرجه زده و در همین حین اشکال آشنا روی کاغذ ظاهر شدهاند.
تکنیک دیگر EXQUISITE CORPSE است و از دل بازی نوشتاری سوررئالیستها درآمده است. ابتدا یک تکه کاغذ به تعداد حضار جمع تا میشود. یکی از بازیکنها یک طرف کاغذ تا خورده را دست میگیرد و از بالا شروع به طراحی سر بدن می کند و خطوط را تا پایین ادامه می دهد و از روی خط تا به وجه دیگر کاغذ ادامه می دهد و بعد سمت سفید کاغذ را به نفر بعدی میدهد که طراحی بدن فیگور را ادامه دهد. وقتی همه سهم خود را طراحی کردند آخرین نفر تای کاغذ را باز می کند و موجود عجیبی طراحی شده را نمایان میکند که از بخشهای نامربوطی تشکیل شده که با هم ادغام شده اند. یک جور هیولای فرانکشتاین سوررئالیستی.
طراحی خودبخودی تصویرهای مبهمی ایجاد می کند که از میان خطوط و شکلهای درهم و بر هم پدیدار میشوند اما در روش EXQUISITE CORPSE طراحی نتیجه کنار هم گذاشتن اشیاء مشخصی است که به دقت کنار هم قرار گرفتهاند و اغلب ترکیبشان چیز عجیب و غریبی است. این دو سبک متفاوت در واقع دو رویکرد مجزای سوررئالیسم را نمایندگی میکنند که در کارهای اولیه ایو تانگوی و رنه مگریت دیده میشود.
تنگوی نقاشی اشباح را با تکنیک خودبخودی کشید. او سطوحی را بدون برنامهریزی قبلی رنگآمیزی کرد. بعد شکلهایی را که شبیه موجودات زنده بودند به شیوهای متدیک مشخص و واضح کرد و آنها را در منظرهای تهی قرار داد.
اما مگریت در نقاشیهای مسحورکنندهاش اشیاء را انتخاب میکرد و با دقت بالا و طبیعتگرایانه بازنمایی میکرد. کنار هم گذاشتن اشیاء به ظاهر نامربوط معنای معماگونه و غیر این جهانی به نقاشیهای میداد و شبیه به مو جوداتی میشد که در طراحی به شیوه EXQUISITE CORPSE خلق میشدند. این دو سبک بصری به دیگر رسانههای سورئالیستی یعنی عکاسی و مجسمهسازی و فیلم هم گسترش پیدا کرد.
تجربه سوررئالیستی
امروزه ما سوررئالیسم را یک جنبش هنر تصویری میدانیم اما فعالیت این گروه از تمنیات بزرگتری شروع شد. سوررئالیستها گمان میکردند که با آموزش دادن مسیر دور زدن محدودیتهایی که جامعه به فرد تحمیل میکند به عوامل تحول اجتماعی بدل شدهاند. آرزوی انقلاب چنان مرام اصلیشان شده بود که در دهه 1920 سعی کردند با حزب کمونیست فرانسه متحد شوند و بازوی فرهنگی و هنری آنها باشند. تعجبی ندارد که ناسازگاری این دو گروه مانع اتحادشان شد.
سوررئالیسم در خالصترین شکلش یک جور راه و رسم زندگی بود. اعضا میگفتند که پرسه زن شدهاند و بیقصد و هدف در شهرها ول میگردند و به دنبال لحظه گشایش اتفاقی میگردند. ظاهرا برخوردهای اتفاقی برایشان اهمیت و معنا داشتند. آنها هنجارهای فرهنگی را با کارهای شوکه کننده بر هم میزدند مثلا در خیابان به کشیشها فحاشی میکردند. به قول برتون آنها در زندگیشان در سوررئالیته بودند یعنی واقعیت درون فرد با واقعیت بیرونی در هم آمیخته بود. این تجربهها در قالب نقاشی و عکس و مجسمه بازنمایی میشدند سوررئالیسم حقیقی بودند.
مرزهای فراملی سوررئالیسم
دوباره به نقشه سوررئالیسم نگاهی کنیم و ببینیم درباره جنبش چه نکتهای را روشن میکند. تغییر اندازهها مهمترین چیز است. روسیه خیلی بزرگ شده است (این اشارهای است به اهمیت انقلاب روسیه). آفریقا و چین خیلی کوچکند اما گرینلند بزرگ است. آمریکای شمالی و جنوبی زیر دست آلاسکا هستند (احتمالا اشارهای دیگر به حاکمیت پیشین روسیه بر این منطقه) لابرادور و مکزیک بزرگند و آمریکای جنوبی کوچکی به آنها وصل شده. ایالات متحده و بخشی از کانادا کلا حذف شدهاند . بیشتر اروپا هم حذف شده است. فرانسه به شهر پاریس خلاصه شده است. ایرلند هست و خبری از بریتانیا نیست. تنها شهر دیگری که مشخص شده کنستانتوپولیس است که اسم مدرنش یعنی استانبول ذکر نشده است. نقشه سوررئالیستی قدرتهای استعماری را حذف میکند و جهانی خلق میکند که فرهنگهای بکر و تاثیر نگرفته از غرب و آنها را که در جهان کمونیسم هستند شامل میشود. این نگاه تا حدی آرمانشهری است بخشی تبلیغ راه و رسم خودشان است و بخش دیگر تجلیل تاثیرگذاریشان.
همچنین به ما نشان میدهد که سوررئالیسم در اصل جنبشی فراملی بود. با اینکه در پاریس پدید آمد اما فعالیتهای سوررئالیستی در بلژیک، انگلستان، چکسلواکی، مکزیک، ایالات متحده و ژاپن سر برآوردند. عمر سوررئالیسم از 1924 تا آخر دهه چهل میلادی به طول انجامید اما گروه با تلاش برتون و تا پایان زندگیش در 1966 به کار خود ادامه داد. این جنبش بر حرکتهای پس از خود همچون اکسپرسیونیسم انتزاعی، هنر خام (BRUT ART) و هنرمندان موقعیتگرا (SITUATIONISTS) تاثیر گذاشت و به این ترتیب در تاریخ هنرامروز همچنان مطرح است.
آکادمی خان
ترجمه زهرا قیاسی