یکی از جنبشهای مطرح هنری که در اوایل قرن بیستم سر و صدای بسیاری به پا کرد، دادائیسم بود.
حین جنگ جهانی اول، تعدادی از هنرمندان از نقاط مختلف اروپا به سوئیس که در جنگ بیطرف بود، پناه بردند و در آنجا گرد هم آمدند. یکی از مراکز فرهنگی این هنرمندان، کافه ولتر در شهر زوریخ بود که سبک دادا در آنجا توسط جمعی از هنرمندان شکل گرفت. این کافه توسط هوگو بال1 شاعر و موسیقیدان آلمانی تأسیس شده بود.
واژهی «دادا» در فرانسه به معنی« اسب چوبی اسباببازی است»؛ یکی از اقوال در مورد نامگذاری جنبش دادائیسم این است که پیروان این سبک میخواستند تا به بدویت و سادگی مواجههی کودک با دنیا بازگردند و از جدیت و استفاده از واژههای پرطمطراق و معانی به ظاهر عمیق در هنر، دوری کنند؛ اما عدهای دیگر این نامگذاری را تصادفی میدانند و اشاره میکنند که در یکی از محافل و گردهماییهای کافه ولتر، عدهای با باز کردن تصادفیِ فرهنگ لغت به واژهی دادا رسیدند. به هرحال خاستگاه این نام هر چه باشد به قاعده گریزی و دوری از جدیت و قانون در این جنبش اشاره دارد.
دادائیسم حاصل طغیان و سرخوردگیهای ناشی از جنگ جهانی اول بود. دادائیستها علیه تمدن و هر آنچه به ظاهر پیشرفت خوانده میشد و حاصلش ویرانی و از هم پاشیدگی بود، موضع میگرفتند. جنبش دادا در واقع حملهی صریح و ساختارشکنانه به تمام قواعد و اصول قبلی است که توسط هنرمندان به رسمیت شناخته میشد. آنها خود میگفتند که دادا علیه همه چیز است حتی علیه دادا.
دادائیستها ادعا داشتند که جنبشهای پیشتاز هنری قبل و همزمان با آنها ممکن بود که در فرم و اجرا ساختارشکن باشند اما هیچگاه به نفی هنر به عنوان وسیلهای ناکارآمد نپرداختهاند. چیزی که اساس و مبنای کار دادائیستها بود. در واقع دادائیستها خود را ضد هنر، به معنایی که تا آن زمان رایج بود، معرفی میکردند. آنها میگفتند که با وجود این همه ویرانی و از دست رفتن ارزشها و جنگ بر سر منافع و رنج و آلام بشر، آیا هنر میتواند همچنان چیزی ارزشمند و کالایی درخورِ قدردانی تلقی شود؟
دادائیستها ادعا داشتند که نمیخواهند اثری ماندگار خلق کنند، هدف آنها ثبت لحظهای بود که هنرمند در آن زندگی میکرد.
از جمله ویژگیهای دادائیسم، گستردگی آن در هنرهای مختلف است. هنرمندانی که با توجه به وضع موجود، جنگ و درگیری، قصد به چالش کشیدن اصول گذشته را داشتند. آنها بیشتر از این که در صدد خلق اثری جدید و مانا باشند، در پی به سؤال گرفتن اتفاقهای موجود بودند. از نظر دادائیستها نه فرم، نه محتوا، نه سبک و ویژگی و یا مهارت هنرمند در ترسیم اشکال، هیچ کدام هنر خلق نمیکند. فقط آنچه خود هنرمند آن را هنر مینامد، هنر است.
در فضای فکری دادا، شاعر و نویسنده با کنار هم گذاشتن قطعههای مختلف ادبی و کلمات پراکنده و گاه زننده، ترکیبی میسازد که بیانگر این نکته است که در دادا هیچ قانون و قاعدهای وجود ندارد و دادا از هر آنچه به نام نظم و قانون و اسلوب و ارزش در جامعه، معرفی شده است، بیزار است؛ هنرمند نقاش و مجسمهساز دادا با کنار هم قرار دادن تصاویر یا حجمهای مختلف، بر اساس «قاعدهی تصادف»، تصویری میساخت که بیش از آن که مخاطب را با واقعیتی بصری مواجه کند به این نکته اشاره داشت که در پس این تصویر، هنرمندی مبتکر و سازنده وجود دارد که قید ارزشهایی با عناوین مهارت و چیرهدستی را در خلق اثرش، زده است.
آفرینشگریِ هنرمند دادا به ممیزی، مهار احساس خویش و مهارت در تکنیک، وابسته نیست. چون دادئیسم با اصولِ هیچ تکنیک و ویژگی ای، ارزیابی نمی شود.
در واقع فلسفهی هنرمند دادا این است که هیچ هنر مطلقی وجود ندارد، بلکه آنچه وجود دارد هنرمندی است که با استفاده از شیوههای مختلف و در اغلب مواقع تصادفی، اثری خلق میکند. اثری که معمولاً بنیادِ همهی ارزشهای هنری و فرهنگی قبلی را به سُخره میگیرد. پوچی و هیچانگاری، خصوصیت بارز این سبک است.
مطابق نظر و اعتقاد هنرمندان دادا، در مواجهه با هنر دادا، مخاطب نباید مقلوب بازیِ پذیرش یا رَدِّ اثر شود، بلکه باید تنها یک سؤالکننده باشد. اصل مواجهه با هنر دادا شَک است، مخاطب باید به همهی هنجارهای گذشته شک کند و سؤال بپرسد.
دادائیسم ابتدا در مونیخ پا گرفت و بعد در برلین آلمان با رنگ و بوی سیاسی بین هنرمندان بسیار پرطرفدار شد و همزمان در نیویورک نیز مورد استقبال هنرمندان قرار گرفت. همچنین در پاریس پایگاه فعالی پیدا کرد که بعدها آغازگر سبک سورئالیسم شد.
از جمله آثار ارائه شده به شیوهی دادائیسم میتوان به آثار نقاشی فرانسیس پیکابیا2 فرانسوی، ژان آرپ3 فرانسوی-آلمانی، مارسل دوشان4 آمریکایی- فرانسوی و کورت شویتزر نقاش و مجسمهساز و نویسندهی آلمانی، اشاره کرد. در ادبیات میتوان به آثار هوگو بال آلمانی، تریستان تزارا5 شاعر رومانیایی اشاره کرد. در تئاتر اجرای بداهه و صحنهی نامرتب و موسیقی پُر سر و صدا و گاهی آزاردهنده و اجرای صحنههای خشن و ناهنجار از ویژگیهای دادائیسم در تئاتر بود. در سینما فیلم دادائیستی «بازگشت به عقل» اثر من ری6 عکاس آمریکایی در سال 1923 سروصدای زیادی بهپا کرد. همچنین فیلم « آنتراکت» ساختهی رنه کلر7 (شومت)، از دیگر آثار دادئیستی است..
در ایران و در بین هنرمندان نوگرای ایرانی هم، جنبش دادائیسم طرفدارای پیدا کرد اما همچون اغلب جنبشهای پیشتاز هنری که در قرن بیستم در غرب پا گرفتند ،استفاده از این سبک نیز در آثار هنرمندان ایران به چشم می خورد ولی محدود به کار یک هنرمند و اغلب آثار او نمیشود.
1-Hugo Ball
2-Francis Picabia
3- Hans Arp
4- Marcel Duchamp
5- Tristan Tzara
6- Man Ray
7- René Clair
منابع:
مکتبهای هنری، رضا سید حسینی، انتشارات نگاه نو، چاپ دهم، 1376
هنر مدرن، نوربرت لینتن، ترجمهی علی رامین، نشر نی، 1382
هنر در گذر زمان، هلن گاردنر، ترجمهی محمدتقی فرامرزی، نشر نگاه، 1398
توفان در امتداد جنگ «دادائیسم»، محسن ابراهیم، فصلنامهی هنر، شماره 13
تألیف و گردآوری: مرضیه ازگلی