انسان معیار همه چیز است.
پروتاگوراس (490 تا 425 پیش از میلاد)
آتن در قرن پنجم پیش از میلاد به دولت شهری مهم و پررونق تبدیل شد و «با حکمرانی پریکلس (445 تا 429 پیش از میلاد) به «عصر طلایی» دانش و فرهنگ پا گذاشت. به این ترتیب مردم از سراسر یونان به آتن جذب شدند و برای آنها که قانون و تفسیر آن را میدانستند مشاغل پر درآمدی ایجاد شد. شهر با اصول دموکراتیک اداره میشد و سیستم قضایی تکمیلی داشت. هر کس که به دادگاه فرا خوانده میشد باید از خودش دفاع میکرد. خبری از وکیل نبود اما خیلی زود گروهی از مشاوران متخصص تشکیل شدند. پروتاگوراس از این گروه بود.
همه چیز نسبی است
کار پروتاگوراس این بود که در ازای دستمزدش درس قانون و فن خطابه بدهد. آموزههای او اساساً درباره موضوعات عملی بودند و بیشتر به درد برنده شدن در پروندههای حقوق مدنی میخوردند و به دنبال اثبات نکتهای نبودند، اما میتوانست در آنچه آموزش میداد، نکاتی فلسفی ببیند. از نظر پروتاگوراس هر استدلالی دو سمت دارد و هر دو طرف ممکن است برحق باشند. او ادعا میکند که میتوان «حتی ضعیفترین پرونده را به پیروزی رساند» نه از طریق اثبات استدلال درست بلکه به واسطه فریفتن حریف مقابل.
او به این شیوه «درمییابد که باور سوبژکتیو است و کسی که باور دارد معیار ارزش آن است.» این سبک استنتاج که در قانون و سیاست آن دوره رایج بود، در فلسفه نو بود و با قرار دادن انسان در مرکز، مسیری را پی میگرفت که- دین را از استنتاج فلسفی خارج میکرد و نیز تمرکز فلسفه را از دریافت سرشت کائنات به واکاوی رفتار انسان میبرد.
پروتاگوراس اساساً به پرسشهای کاربردی علاقه داشت. به نظر او پژوهش فلسفی درباره ماده شکلدهندهی کائنات یا درباره وجود خدا بیهوده بود چون این امور را در نهایت شناختناپذیری میدانست.
نکته اصلی «انسان معیار همه چیز است» این است که باور امری سوبژکتیو و نسبی است. به این ترتیب پروتاگوراس وجود تعریفی مطلق برای حقیقت، عدالت یا فضیلت را رد میکرد. او میگفت: آنچه برای یک نفر درست است برای دیگری اشتباه است. این نسبیگرایی درباره ارزشهای اخلاقی هم صادق است. مثل اینکه چه چیز درست و چه چیز غلط است. از نظر پروتاگوراس، هیچ چیز در ذات خود خیر نیست. یک چیز اخلاقی و درست است، اگر شخص یا جامعهای چنین داوری کرده باشد.
پروتاگوراس تاثیرگذارترین فیلسوف از میان معلمان حقوق و خطابهای بود که با عنوان سوفیستها معروف بودند (از واژه سوفیا یونانی به معنای خرد).
سقراط و افلاطون- سوفیستها را تمسخر میکردند و آنها را خطیب مینامیدند، اما پروتاگوراس اخلاقیات را پیشرفت داد و این نگاه را باب کرد که هیچ امر مطلقی وجود ندارد و همه داوریهای منجمله داوریهای اخلاقی سوبژکتیو هستند.
زندگینامه
پروتاگوراس متولد ابدرا در شمال یونان است. اما به عنوان معلم- خیلی جاها سفر کرد. به آتن نقل مکان کرد و آنجا مشاور و حاکم دولت شهر شد و مامور نوشتن قانون اساسی برای مستعمره توری در 444 پیش از میلاد شد. پروتاگوراس طرفدار نگاه لاادری بود و در افسانههاست که بعدها کافر شد و کتابهایش را در ملا عام سوزاندند. فقط بخشهای کوچکی از نوشتههایش باقی ماند و افلاطون در رسالات دیدگاههای او را به تفصیل آورد.
میگویند: پروتاگوراس تا 70 سالگی عمر کرد اما تاریخ و محل دقیق مرگش مشخص نیست.
زمینه
شاخه: اخلاق
رویکرد: نسبیگرایی
پیش از او
اویل قرن پنجم پیش از میلاد: پارمنیدس میگوید که ما بیش از حواس میتوانیم به عقلمان تکیه کنیم.
پس از او
1580: میش دو مونتنی در جستارهایش نوعی نسبیگرایی را در تعریف رفتار آدمی مطرح میکند.
72-1967 ژاک دریدا از تکنیک ساختارشکنی او برای نشان دادن شاخصهای حل نشدنی متون استفاده میکند.
2005 بندیکت شانزدهم در اولین سخنرانیاش به عنوان پاپ هشدار میدهد که «ما در هر حال حرکت به سوی دیکتاتوری نسبیگرایی هستیم.»
برگردان: زهرا قیاسی