دکتر علی شمسیا. نشر نسل نو اندیش
هرگز خوب بودن کافی نیست، من باید همیشه عالی باشم و بدرخشم. خوب و معمولی بودن که فایدهای ندارد، وگرنه میشوم مثل بقیه، من اصلاً دوست ندارم معمولی و عادی باشم. آدم باید مثل تکستاره باشد،
شخص کمالگرا و کاملگرا نیز هر دو جهت رشد، توسعه و موفقیت گام برمیدارند، اما تفاوتی فاحش با یکدیگر دارند. به این معنا که فرد کمالگرا با انعطاف و آرامش برای رسیدن به موفقیت تلاش میکند، ولی فرد کاملگرا، بسیار عصبی است و با سختگیری برای رسیدن به موفقیت گام برمیدارد. هدف او رسیدن به بالاترین مدارج و عالیترین موقعیت و جایگاه است و اگر به خواستهاش نرسد، در ذهنش بحران و فاجعه شکل میگیرد.
فرد کاملگرا ناخودآگاه از خود، دیگران، جامعه و خانوادهاش انتظارات بسیاری دارد. او همیشه میخواهد نفر اول، بهترین، با کلاسترین، خوشتیپترین و با نفوذترین فرد باشد و برای این اولین بودن، هزینه روانی و مادی بسیاری پرداخت میکند، اما فرد کمالگرا میخواهد فردی خوب، معمولی، اما با کیفیت باشد.
فرد کاملگرا خود را عقل کل میداند و درباره همهچیز حرف میزند و اظهارنظر میکند. خود را بیعیب و نقص میداند و شکی ندارد که همهچیز دان است! اما فرد کاملگرا دلبستگی مطلوبی دارد و در مواقعی هم به سادگی میگوید: “من نمیدانم.” و ندانستن را عیب و نقص خود تلقی نمیکند. در واقع، او شجاعت دارد که در مواقعی بالغانه عذرخواهی کند.
نویسنده کاملگرایی را در زمینههای شناختی و احساسی، رفتاری و اخلاقی، ارتباطات و عاشقانه، وضع ظاهر، علم ، تحصیل ، شغل و سیاست و ملیگرایی در ۴۱ نوع ،مورد بحث قرار میدهد.
و در پایان برای حل مشکل کاملگرایان توصیه میکند که سود و زیان خود را ارزیابی نموده و از تمایلات خود آگاه شده و به نیمه پر لیوان توجه کرده و مانند بچهها قدم برداشته و از روند کار لذت ببرند و یاد بگیرند چگونه با انتقاد کنار بیایند.