: من در شهر لوزان سوئیس از پدری سوئیسی و مادری ایرانی به دنیا آمدم. خانواده مادرم، شیبانی، از اعیان و اشراف ایران بودند، او هر ساله ما را برای تعطیلات دراز مدت به ایران میبرد.
تو میتوانی بیشترین میزان ظرافت و گیرایی را داشته باشی، اما اگر کوچکترین لکهای دامنت را بگیرد تمام آن را از دست میدهی «این اعتقاد مادرم بود». نزاکت ما برایش حیاتی بود.
سالها بعد وقتیکه من یک زن کامل بودم، یکی از بستگان مادرم تعریف کرد که: مادرم برای تحصیل به سوئیس و شهر لوزان آمده بود آنجا پدرم را ملاقات کرد. آنها با هم به پاریس سفر کردند و وقتی بازگشتند، ازدواج کرده بودند.
اولین بار که یسلام بن لادن را ملاقات کردم، تصور نمیکردم که او زندگیام را تا ابد تغییر خواهد داد. فصل بهار بود و توریستهای عرب در همه جای ژنو در رفت و آمد بودند. رابطه ما از مرز تابستان گذشت و یسلام کم کم مرا وارد زندگی خصوصیاش کرد. مرا به دیگر اعضای خانوادهاش معرفی کرد و به من گفت که 24 برادر و 29 خواهر دارد.
مادر یسلام مثل مادر من ایرانی بود، زنی با صدای نرم و پایین، صورتی شیرین و دلنشین و موهایی تیره. او لباس بلندی به تن میکرد و روسری سادهای به سر داشت، ما فارسی حرف میزدیم. مقدمات ازدواج فراهم شد.
ام یسلام و فوزیه ما را با خود به محله طلافروشها بردند. به نظر میرسید طلافروشیها تنها مکانهای عمومی هستند که زنان بنلادنها تاکنون پا در آن نهادهاند. قدم زدن در میان انبوه زنان بیچهرهای که در زیر چادرهای سیاه پنهان شده بودند، بسیار مشکل بود و من گم شدم و نمیتوانستم آنها را تشخیص دهم.
تشریفات اولیه عقد در عربستان صورت گرفته بود و ازدواج در آگوست 1974 تعیین شد.
سال 1975 بود. یک روز صبح یسلام مرا از خواب بیدار کرد و خبر داد شاه فیصل ترور شده و قاتل، یکی از نوههای خود شاه بوده است. در واقع هنگامی که شاه فیصل در دهه شصت ورود تلویزیون را به سرزمینش آزاد کرده، برادر قاتل که مسلمانی دو آتشه بود، علیه او قیام کرد و شاه حکم قتلش را صادر نمود.
اسامه کسی بود که به عنوان سپهسالار در جنگ افغانستان شرکت کرده و در عربستان محبوبیت داشت. وقتی نوزاد اسامه در گرمای شدید برای شیر خوردن محتاج شیشه شیر بود اسامه نپذیرفت و حتی با توصیه کارمن خواهران او نتوانستند او را مجاب کنند. این نهایت تعصب شدید او را نشان میدهد (خوردن شیر از شیشه را بدعت میدانست).
شرکت شخصی یسلام با سرعتی سرسامآور رو به پیشرفت بود و شرکت بن لادن نیز در شرایطی مشابه قرار داشت. همه در عربستان پول پارو میکردند و برجها و ساختمانهای تجاری مثل قارچ از زمین میروئیدند.
یسلام به تدریج از کارمن دلسرد و دنبال زنان دیگر رفته و در سال 1988 از کارمن جدا میشود.