قدر مسلم آن است که اگر شخص s به طور مستقیم متعلق ادراک حسی p را درک کند دارای ادراک حسی مستقیم است و اگر شخص s به واسطه q از p ادراک حسی داشته باشد در این صورت ادراک حسی غیرمستقیم خواهد داشت، بنابراین معیار اصلی آن است که آیا واسطهای در ادراک حسی وجود دارد یا نه.
اما پدیدارگرایی و اصالت دادن آن به معنای نفی واقعیت مستقل از ذهن فاعل شناساست در واقع وجود مجزا و مستقل اشیاء و اوصافشان مورد تردید و انکار قرار میگیرد و به لحاظ وجودشناسی وجود مستقلی از فاعل شناسا ندارند.
- حافظه
دومین منبع معرفتی که از آن یاد میکنیم حافظه است. بسیاری از معرفتهای ما محصول یادآوریهایمان یا همان حافظه ماست. ما با ادراک حسی خود چیزی را در زمان اکنون درک میکنیم و سپس در طول حیاتمان توسط حافظه آنها را بهخوبی بهیاد میآوریم. در واقع حافظه یادآوری اشیاء گذشته است.
شخص s که فاعل شناساست، مکانی را دیده است، به جایی رفته است، چیزی را شنیده است ]ادراک حسی[ همه این موارد را به خاطرسپرده است و در موقعیت p آنها را به یاد میآورد و بر مبنای این یادآوری بسیاری از اعمال و رفتار و دانشهای خود را ساماندهی میکند.
اینکه گفته میشود حافظه یکی از منابع معرفت است به این معناست که آدمیان در اعتماد به دادههای چنین منبعی موجّح هستند.
معرفتشناسان در باب تحلیل حافظه حداقل به دو گروه بزرگ تقسیم میشوند: واقعگرایان و پدیدارگرایان.
- واقعگرایان: معتقدند دادههای حافظه قابل اعتماد است و اشیاء و پدیدههایی که حافظه از آنان گزارش میدهد وجود مستقل از خود حافظه و فاعل شناسا دارند
- پدیدارگرایان: اساساً به چیزی مستقل از حافظه و فاعل شناسا که در گذشته رخ داده باشد و عینیت داشته باشد باور ندارند.