پاسخ لرر و پاکسون (نقضناپذیری)
لرر و پاکسون باورهای انسان را به دو دسته تقسیم میکنند: باورهای بنیادین و اصلی؛ و باورهای غیربنیادین و غیراصلی.
باورهای بنیادین، باورهایی است که از جای دیگر اخذ نشدهاند و شأن پایهای دارند. در توجیه این استدلالها نیز نیازی به تمسک به سایر استدلالها نیست اما باورهای غیربنیادین توجیه و اعتبار خود را از دسته دیگری از باورها گرفتهاند. بر اساس اشکالی که گتیه در تعریف معرفت وارد آورده است راهحل این دو فیلسوف مبتنی به این تفکیک است. آنها معتقدند در باورهای بنیادین تعریف سهجزئی از معرفت همچنان کارآمد است اما در باورهای فرعی و غیربنیادین یک شرط دیگر نیز میبایست به شروط سهگانه تعریف معرفت افزود و آن اینکه این باور ابطال نشود.
بنابراین اگر شخص s به p باور دارد و این باور او از دسته باورهای غیربنیادین است در این صورت میبایست شروط ذیل را داشته باشد:
- P صادق است
- S به p باور دارد
- S در باور p موجه است
- این باور که p، ابطال نشود
مثال شخص s باور دارد که فرزندش در حال حاضر در خانه است، و برای این باور دلیل محکمی دارد. در این صورت میتوان گفت که شخص s میداند یا معرفت دارد که فرزندش در حال حاضر در خانه است اما در عین حال شخص s بیخبر است که همسایهاش تلفنی از فرزندش دعوت کرده است تا به خانه او برود و شخص s باور دارد که هرگاه همسایهاش تلفنی از فرزندش دعوت کند او به خانه همسایهاش خواهد رفت. در این صورت گزاره دوم، باور اول را ابطال میکند لذا در این مورد معرفتی اساساً وجود ندارد.
حال فرض کنیم باور سومی هم در بین بیاید و آن اینکه همسر وی در خانه باشد و مانع از پذیرفتن دعوت شود و شخص s میداند که اگر تلفنی از فرزند او دعوت شود و اگرچه فرزند او میپذیرد اما به دلایلی چون بیماری فرزند خود یا بیماری همسایه و …… همسرش، فرزند او را بازخواهد داشت در این صورت باور اول باز میتواند معرفت باشد چون باور دوم با باور اول ابطال میگردد. یکی از سؤالاتی که بعدها مطرح شد این بود که جریان ابطال تا کجا میبایست ادامه پیدا کند تا پس از اتمام آن ما به یک باور برسیم. در این تئوری تفسیر داده شد این بود که ما با یک باور ناقص روبرو نیستیم بلکه با مجموعه باورها روبرو هستیم. یعنی در واقع میبایست از تمام باورهای دیگر به عنوان ابطالگر یاد کرد. در این صورت باوری، معرفت است که علاوه بر صدق و توجیه هیچ باور دیگری امکان ابطال آن را نداشته باشد پر واضح است که در این صورت هیچ گاه معرفتی رخ نخواهد داد چرا که هیچ گاه همه معرفتهای ما به تمام موجود نخواهند شد تا متوجه شویم که آیا همه ابطالگرها حاضرند یا نه و بنابراین هیچگاه نوبت به معرفت نخواهد رسید.